قالیباف تواناست ؟

محمد باقر قالیباف در جمع همشهریان مشهدی خود با همان لهجه سخن گفت. در دانشکده پزشکی تالار رازی ساعت 8 . باید اذعان کرد که طیف وسیعی از دانشجویان از اکثریت ناراضی نبودند و می توان پیش بینی کرد که در انتخابات مجلس هفتم نیز شرکت کرده بودند.

این اقتدار از کجا می آید؟
 
او دکترای خود را درباره توزیع فضای قدرت در دانشگاه تربیت مدرس دفاع کرده است و خاطرنشان کرد که سیاست ورزی سیاست بازی نیست. از گفتار کلی مثل توسعه سیاسی یا اقتصادی، شکاف بین حاکمیت و مردم و ضعف در مدیریت اجرایی  که این روزها نقل محافل انتخاباتی است که بگذریم؛ بی تعارف
] تکیه کلام ! [سه بستر را برای خود برگزید: 1- تکیه بر خرد جمعی 2-مشارکت معنادار 3- رویکرد علمی به مسائل

اولین کار اجرایی خود را تعویض شاکله فرسوده دولتی اعلام کرد اما در مورد مسائل مهم مثل عدالت و آزادی همچون بقیه به قانون اساسی نشانی داد و مرجع تعریف حدود آنها را همانجا دانست و به طور تلویحی توقیف فله ای مطبوعات را قانونی و صحیح دانست. به کاندیداتوری هاشمی که رسید گفت انسانهای بزرگ با کارهای بزرگ دارای اشتباهات بزرگ هستند و با آمدن او صحنه انتخابات را ترک نخواهم کرد.

سیاست خارجی پرونده هسته ای را کار خوب مجموعه دولت شمرد و اما باز هم آمریکا را دشمن اصلی خواند ولی اشکال را در درون جست.

قالیباف را باید جزو جوانان انقلابیی به حساب آورد که هنوز دل در گرو نظام دارند و با دلسوزی تصمیم گرفته اند برای آن کاری بکنند. با توجه به کارنامه او در نیروی انتظامی که در حقیقت بخش عظیمی از افتخار خود را مدیون بنزهای الگانز است می توان اینطور برداشت کرد که او نیز همچون خودیهای نظام راه را در درون می جوید. کسانی که اندیشه اقتدار رضاخانی از او دارند ره به خطا برده اند چون او به نوع بسته اقتدار و معرّف به حدودی که از مراجع دیگر می رسد معتقد است که این ویژگیها فقط برای رییس پلیس بودن مناسب است.

کاندیداتوری افراد مختلف برای سلایق مختلف بسیار عالی است اما نباید فراموش کرد که این جامه به تن هر کسی برازنده نیست. رییس جمهور بخصوص در ایران باید ویژگیهای منحصربفرد داشته باشد و گرنه گمان داشتیم خاتمی همه چیز دارد و بعدا فهمیدیم که ریاست جمهوری تواناییهای خاص می طلبد.

امسال سال خروس و سال اقتدارگراهاست و شاید او به پدیده این دوره بدل شود و در این صورت آزادی بیان و مطبوعات روزهای خوشی را پیش رو نخواهند داشت کما اینکه اوهیچ  برنامه اقتصادی نیز به مردم نداده است. 


رییس جمهوری خوب است که اقتدارش از دانش و زیرکی او سرچشمه بگیرد نه از روحیه نظامی.


این متن رو هم بخونین . جالبه 

موج مثبت

شاید خیلی علاقه ای به خواندن این مطلب نداشته باشید.

" وه چه بی رنگ و بی نشان که منم          کی ببینم مرا چنان که منم؟ "

نقاش بیست لوح از او کشید اما باز که می نگریست صورتی تازه از او جلوه می کرد و نقشی دیگر.

در اینجا هیچ معجزه ای رخ نداد، فرشته ای نازل نشد فقط ذهنیت شخص دائما تصویر جدیدی از مولوی می ساخت.

اعتقاد دارم اوقاتی وجود دارد که متافیزیکی، ماورائی، چیز دیگری بر انسان حاکم می شود و او را از عالم دیگر می کند. مباهله محمد(ص)هم از همین نوع است؛ هیچ صاعقه ای، رعد و برقی، طوفانی ... هیچی ! همین هم هست که در جنگ خندق سیصد هزار فرشته در دید کافران، آنها را فراری می دهد. حتی عاشق شدن هم از این دست است.

جالب این که برای خودم اتفاق افتاده است که وقتی دروغ شنیده ام فهمیده ام یا بارها ( مخصوصا این اواخر)  خطوری در دلم گذشته و به لحظه ای اتفاق افتاده است.

عجیب تر این که گاهی اوقات همه دپرس هستند یا برعکس همه پرنشاط و طراوتند.

این همه موج ماورایی مثبت و منفی از کجا می آیند؟ 

 

غزلیات

چند وقتی است که به غزلیات شمس گرایش پیدا کرده ام کما اینکه در قبلا هم اینطور بوده است. اصلا خود شخصیت مولوی برایم بسیار جذاب است؛ بی اهمیت به دنیا، آزاد، مستقل از اطراف. فکر نمی کنم اگر اشعارش خوانده نمی شد هم باز می گفت و فرقی نداشت. مثل وقتی که به آدم وحی می شود و هیچ دخالتی در آن ندارد همینطور آنلاین، سرضرب،تازه و داغ مطالب سرریز می شده اند و حسام الدین چلبی ها می نوشته اند. اما کسانی مثل حافظ بارها یک بیت را پس و پیش می کرده اند و می تراشیده اند ؛ با دقت و وسواس فراوان.

اگر اشعار مولوی و حافظ را به موسیقی تشبیه کنیم، اشعار مولوی به موسیقی جاز می ماند که آدم را به جوشش وامی دارد که وقتی که می خوانی نمی توانی خودت را نگه داری و فرمان ماشینت از ضربه ای که وارد می کنی خورد می شود مثل :

هین کژ و راست می روی ، باز چه خورده ای ؟ بگو      مست و خراب می روی خانه به خانه ، کو به کو

یا حتی در حالت آرامترش به اشعاری می رسیم مثل

مرده بدم زنده شدم،گریه بدم خنده شدم             دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم  

غزلیات حافظ جویباری است آرام، نرم،لطیف. اما ریا کار که هر کسی می تواند با آن فال بگیرد و جالب این که برای همه هم بالاخره نسخه ای می پیچید و همه را راضی به خانه اش می فرستد یا گاهی وقتها هم که اصلا نمی فهمی چه می گوید . 

 

به انتخابات نزدیک می شویم . خواهم نوشت .