تفاوت زن و مرد

هرچند که شاید تکراری و یا بی مزه باشه اما نکته ای که هست اینه که این وقایع اتفاقاتیه که واقعیت داره  و پیش می یاد. ( قابل توجه خانومهایی که دنبال تساوی و ... می گردن!)  


آقایون چطور از عابربانک پول میگیرن؟

۱- با ماشین میرن سراغ بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک
۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن
۳- کد رمز رو میزنن و مبلغ درخواستی رو وارد میکنن
۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن

خانمها چطور از عابربانک پول میگیرن؟

۱- با ماشین میرن دم بانک
۲- توی آینه آرایششون رو چک میکنن
۳- به خودشون عطر میزنن
۴- احتمالا" موهاشون رو هم چک میکنن
۵- توی پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن
۶- توی پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن
۷- بلاخره ماشین رو پارک میکنن و میرن دم دستگاه عابر بانک
۸- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن
۹- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
۱۰- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون
۱۱- دنبال کارت عابر بانکشون میگردن
۱۲- کارت رو وارد دستگاه میکنن
۱۳- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یادداشت کردن میگردن
۱۴- کد رمز رو وارد میکنن
۱۵- ۲ دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
۱۶- کنسل میکنن
۱۷- دوباره کد رمز رو میزنن
۱۸- کنسل میکنن
۱۹- به دوست پسرشون زنگ میزنن که طریقة وارد کردن کد صحیح رو براشون بگه
۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن
۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده
۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن
۲۳- دستگاه ارور (خطا) میده
۲۴- بیشترین مبلغ ممکن رو درخواست میکنن
۲۵- انگشتاشون رو برای شانس روی هم میذارن
۲۶- پول رو میگیرن
۲۷- برمیگردن به ماشین
۲۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن
۲۹- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
۳۰- استارت میزنن
۳۱- پنجاه متر میرن جلو
۳۲- ماشین رو نگه میدارن
۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانک
۳۴- از ماشین پیاده میشن
۳۵- کارتشون رو از توی دستگاه عابر بانک برمیدارن
۳۶- سوار ماشین میشن
۳۷- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده
۳۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن
۳۹- احتمالا یه نگاهی هم به موهاشون میندازن
۴۰- راه میفتن و میندازن توی خیابون اشتباه
۴۱- برمیگردن
۴۲- میندازن توی خیابون درست
۴۳- پنج کیلومتر میرن جلو
۴۴- ترمز دستی رو آزاد میکنن (میگم چرا انقدر یواش میره ها!)
۴۵- به حرکت ادامه میدن



خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟

1- توی ماهیتابه روغن میریزن
2- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
3- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
4- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟

1- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
2- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
3- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
4- توی ماهیتابه روغن میریزن
5- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
6- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
7- چند تا فحش میدن
8- دنبال کبریت میگردن
9- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
10- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!)
11- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
12- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
13- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
14- میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
15- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
16- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
17- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
18- دنبال نمکدون میگردن
19- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
20- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
21- نمکدون رو پر از نمک میکنن
22- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
23- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
24- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
25- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
26- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
27- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
28- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی
تلویزیون 29- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
30- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
31- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
32- دنبال ظرفهای مسی میگردن
33- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
34- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
35- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
36- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
37- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
38- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
39- چند تا فحش میدن و بلند میشن
40- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
41- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
42- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
43- با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
44- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
45- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن


منبع: وبلاگ دیب‌دمینی
نظرات 8 + ارسال نظر
ناهید چهارشنبه 23 شهریور 1384 ساعت 12:14 ب.ظ http://knahid.blogfa.com

بگذارید اول بگویم برداشت من از شخصیت شما چگونه بوده است:
- متین کمی عبوس
- اهل سیاست و درس و کمی تحصیلات بالاتر از فوق لیسانس
- اخمو کمی مهربان
- اصلا اهل شوخی و یا تحمل آن نیستید.
-..
...
خوب. خوشحال شدم. همیشه از این که یک دوست را به یک شکل و سیاق تماشاگر باشم ختسگی می آوردم.
همانطور که از یک دوست کاملا فقط شاعر، فقط ادیب، فقط هنرمند، فقط اندیشمند، فقط بذله گو، فقط ...
زیاد لذتی نمی برم.
این متن را خیلی وقت پیش خوانده بودم (پیش بینی در مورد من دست بود ) و برای خیلی ها فوروارد کرده بودم. اما دیدن این مطلب در بلاگ حضرتعالی بتی را که از شما ساخته و پرداخته بودم کمی دچار تغییر و دگرگونی قرار داد.

از لطفی که نسبت به اینجانب ابراز کرده اید ممنونم.
برایم مهم نیست که دیگران در مورد شخصیت، منش، تیپ یا رنگ لباسم چه قضاوتی می کنند. مهم تصویر خودم از خودم است.
گر من ز می مل مستم هستم گر عاشق و رند و می پرستم هستم
هر طایفه ای ز من گمانی دارد من زان خودم چنان که هستم هستم
اگر غیر این بود احتیاجی به وبلاگ نبود، روزنامه ها و ... جای بهتری برای نشان دادن خود به دیگران هستند. خیلی بهتر می توان به بازیگری تبدیل شد دائما به رنگ آنچه که تماشاچی می خواهد در می آید.
وبلاگ می نویسم چون می خواهم خودم باشم و نوشته هایم آیینه ذهنم باشد نه آنچه که می خواهند.
با اینکه کاربرد اصلی وبلاگ همان است که افراد از زندگی معمولی خود می نویسند و ... اما جدا تنفر دارم از نوشته جاتی که وقت و پول را صرف می کنند که بگویند من امروز اینطور راه رفتم، فلان روژلب را خریدم و ... هیچ هدفی، مسیری، خطی، نشانه ای .... هیچی نیست. پوچ پوچ . اما آزادی را محترم می شمارم و به حق حیات آنها هم اعتراضی ندارم.
متن فوق در حقیقت یک فکاهی بیش نیست اما همیشه در جکها و لطیفه ها دنبال نتیجه اخلاقی می گردم و به همین دلیل لطیفه های زیادی در خاطر دارم. متاسفانه به جملات بالای متن دقت نکردید که ابتدا نتیجه را بیان کرده ام. هدفم این بود که تساوی حقوق زن و مرد با توجه به تواناییهای متفاوت قابل دفاع نیست ( خواستم در قالب طنز آن را بگویم)
مطلب دیگری که در نوشته تان برایم جالب بود که هنوز از افراد بت می سازید. به اعتقاد من این روزها هیچ بتی وجود ندارد، همه انسانها مثل هم هستند برتری وجود ندارد. آن دوره گذشت. دوره کاریزما پایان یافته است. آیا می توانم دیگری را به خاطر مطالبش تخطئه کنم؟ مثلا ممکن است من از ابراهیم نبوی خوشم بیاید اما می توانم بگویم چرا شما داستان می خوانید؟ وقتی پذیرفته ام که او هم یک نظر است بین هزارها نظر دیگر و ما هیچ کدام به هم برتری خاصی نداریم. در حال حاضر برخی سیاستمداران هستند که بقای سیاسی خود را در بازپروری آن اندیشه ها می یابند، غافل از اینکه با افزایش اطلاعات و آگاهی دیگر راهی جز تن دادن به خواست دیگران نیست.
اما بتی که من از او ساخته ام هیچ وقت فرو نخواهد ریخت.

sadeh پنج‌شنبه 24 شهریور 1384 ساعت 11:28 ق.ظ

ناهید شنبه 26 شهریور 1384 ساعت 11:56 ق.ظ http://knahid.blogfa.com

بت در اسطوره های قدیم معنای فراخور حال و هوای زمان خود را داشت. و در زمان من و زبان من که *جور دیگر است* به معنای ساختن شخصیت از افراد پیرامون است. آنان که بیشتر دوست هستند آنان که بیشتر می شناسمشان. آنان که سعی دارم بشناسمشان. آنان که هنوز درحد خاک اند که با آب عجینشان نکرده ام. آنان که نزدیکند. آنان که دورند اما نزدیک به من. و ساختن بت در زبان اندیشه ی من به معنای طرحی از شخصیت دیگرانی که دوست هستند در قالب برداشت های خودم از ایشان است. درست مثل اینکه وقتی شما نوشته های مرا میخوانید در ضمن مطالعه ی آنچه من نوشته ام به ضمیر من نفوذ می کنید. از زبان نوشته های من به آنچه که ایده های من و آرمان های مرا معنا می بخشد پی می برید. همانگونه که گفتید ابراز خیلی صحبت های آن طوری روزنامه و ... می طلبد و ابراز خیلی حرف های این طوری دفترچه خاطرات شخصی می طلبد. حال همان گونه که شما حرمت گذارده اید من نیز برای هر کس که با دید و فرضیات ذهنی خود به وبلاگ نویسی رو می آورد احترامی قائلم که اندیشه های همگان چون از ذهن بر می خیزد و ذهن بارقه های عقل و هوش خداوندی را در خود امانت دارد مورد حرمت و احترام است.
به هرحال بر گفته ی خود سخت ایستاده ام که بت شخصیت شما را به گونه ای دیگر خواهم ریخت. تا یادداشتی دیگر از شما و پست های بعدیتان این بت را چگونه رقم زند به خدا می سپارمتان.

همون دوشنبه 28 شهریور 1384 ساعت 07:44 ب.ظ

حاجی!! تا حالا شمردی چندتا کامنت برات گذاشتم و بعد از دو ساعت فرستادیشون به ملکوت اعلی!!!؟

نوشین دوشنبه 28 فروردین 1385 ساعت 12:11 ب.ظ

اینم برای شما:
اگه پسرا نبودن کی مامانارو رو دق می داد؟
اگه پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟
اگه پسرا نبودن توی دانشگاه استاد کیو ضایع می کرد؟
اگه

نوشین دوشنبه 28 فروردین 1385 ساعت 12:16 ب.ظ

اگه پسرا نبودن دخترا کیو سرکار می ذاشتن؟
اگه پسرا نبودن دخترا کیو تیغ می زدن؟
اگه پسرا نبودن کی آشغالارو می برد می ذاشت جلوی در؟
اگه پسرت نبودن کی توی کلاس میرفت گچ میآ ورد؟
اگه پسرا نبودن دخترا اوقات فراغت نداشتن!!!!!

آمان سه‌شنبه 26 آذر 1387 ساعت 12:48 ق.ظ

سلام عمو من چند تا نظر دارم یکی اینه که بهتر برای وب از رنگهای شائ تری استفاده کنید و یکی بهتر سایت رو کمی به روز تر و سعی کنید فقط دربارهی یک موضوع بحث نکنید البته درسته که دربارهی چنتا موضوع مطلب نوشتین ولی به نظر من مثلا بهتر بود در قسمت طنز جوک های جدید تری میگذاشتید(با تشکر برادر زادتون آرمان)

آرمان شنبه 12 بهمن 1387 ساعت 03:42 ب.ظ


ar_moarefi_91 (2009/01/29 06:19:03 ق.ظ): برنامه های 24 ساعت آینده تلویزیون جمهوری اسلامی ایران : عناوین برنامه ها : شبکه 1 : کودکان مظلوم فلسطینی در یک نگاه - شبکه 2 : فلسطین و مشکلات آن در خاور میانه - شبکه 3 : برنامه اسراییل خره گاو منه - شبکه 4 : فلسفه به وجود آمدن اسراییل خرترین رژیم دنیا - شبکه 5 : چگونگی تشکیل جنبش حماس - شبکه 6 : خبرهای فلسطین و لبنان - شبکه 7 : فیلم مستند از زندان های اسراییل - شبکه 8 : آمریکا + اسراییل =یه مشت آدم گوسفند.... بشینید و از این تنوع برنامه ها لذت ببرید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد