افطاری امسال


تصمیم نداشتم دوباره بنویسم اما ...

امسال هم افطاری دانشجویان نیشابوری به همت دوستانشان برگزار شد و امیدوارم هر سال ادامه یابد مثل نوروز که بعد مدتها سبب دیدار فامیل می شود این افطاری هم از آنهاست که می تواند بهانه ای باشد برای گرد آمدن. متنی را آماده کرده بودم که در میان سخنرانیهای بزرگان گم شد و از گفتنش در آنجا صرفنظر کردم. می گذارم اینجا برای شما.

به نام او که همه موجودات را دوتایی آفرید تا ثابت کند تنهایی مختص خود اوست.

گفتم تنهایی! آری، می شود از تنهایی گفت! از دوری حرف زد! چون گفته اند دوری در دوستی است و چاره ای هم نیست. اما من امید وارم. چون ایمان از جنس امید است. امید به زندگی. امید به فردا. به صبح. صبحی که می تواند تمام نشود که آغاز همه چیز، آغاز همه روزهایی باشد که می آیند.

دست کم این روزهای آخر دیدیم که نشستن و تماشا کردن لحظه ها دشت پرملال ما را سبز نمی کند، چراغ خانه ما را روشن نخواهد کرد.

بارقه ای باید باشد تا بارانی بر زمین تشنه ببارد، حرکتی باید باشد تا برکتی. ما از یاد نبرده ایم که هنوز توان دوست داشتن در ما نمرده است. ما می توانیم دوست بداریم.

مگر زندگی جز بودن و با هم بودن، چیز دیگری است؟! مگر خود خدا نگفت که دستش با جماعت است؟!

هر چند که خیام گفت بازآمده ای نیست که به او رازی را بگوید؛ اما ما می رویم. می رویم تا اولین بازآمدگانی باشیم از راهی دراز تا رازی را در گوش همگان نجوا کنیم :

" زندگی جز به دوستی و مهر فرجامی خوش نخواهد داشت "

قبل افطار

مصطفی خیلی زحمت کشید برای این افطاری دستش درد نکند. آقا مصطفی خسته نباشی!
 


اما امسال مهمانی ویژه داشتیم. پروفسور حسین صادقی از معدود جراحان قلب و عروق بنام دنیا که هنوز نیشابوری بودنش را از یاد نبرده است.



چه لذتی است که بزرگان را روی زمین کنار خودمان می بینم.

مهندس مظفری - دکتر خبره- پروفسور صادقی



انتخابات انجمن عطار هم برگزار شد. برای اعضای جدید آرزوی موفقیت می کنم.
 




آدمها مجموعه ای اند از تضادها!


اینها را آوردم اینجا تا در ضمن جوابی به آن دوست عزیز بدهم که تازه پا به خاک وطن نهاده اند و در کامنت پر محبتشان گفته بودند که شعار نده! ما به حرفهایمان عمل می کنیم! گر تو می زنی بستان بزن ! خیلی مخلصیم!

نظرات 11 + ارسال نظر
دیده بان چهارشنبه 27 مهر 1384 ساعت 02:01 ب.ظ http://www.dideban.blogfa.com


سلام دوست عزیز .
تجربه دو سال چت کردن ، دوسال وبلاگ نویسی ، 16 سال تحصیل ، خوندن حدود 200 جلد کتاب ، باعث شد ،دوباره یک وبلاگ بسازم . امید وارم تجربه هام به درد بخوره .
اگه خواستی میتونی دنبال کنی مطلب رو ...............

همون فاتی قدی پارسال پنج‌شنبه 28 مهر 1384 ساعت 03:00 ق.ظ

گفت دل دادن آسان است و دلسپردن آسانتر.
گفت فقط جدایی است که ضجر آور است و سرشار از ناامیدی
گفت فرصت ها به ظاهر زیاد است ولی هر چه به پایان نزدیک تر میشوی کوتاهیش را بیشتر و بیشتر احساس میکنی
گفت همیشه این آغاز است که بسیار مشکل است و بعد از آن دیگر در حرکت و رفتن ملالی و مشکلی نیست
گفت اندیشیدن به پایان راه را کوتاه تر میکند و سختی ها را هموار
گفت امید داشتن خود یک هدف است
گفت دوست داشتن یک نیاز است و مورد علاقه بودن یک موهبت
گفت زندگی یک فرصت است و اندیشیدن به آن غنیمت
گفت گذشت عمر یک هشدار است و کهولت یک نشانه
گفت فرزند یک پشتوانه است.یک ذخیره برای روزهای سخت ناتوانی
و گفتم:
مرگ یک گذر است.یک عبور یک تحول یک پایان که به غیمت هر آنچه داری رقم می خورد
مرگ یک دلیل است برای دل کندن و جدا شدن
و ای کاش چنان باشد که در پی آن نا امیدی حاصل نگردد
ناامیدی یک محصول است یک نتیجه به خاطر تمام فرصت هایی که از دست رفته.
مرگ یعنی رسیدن به خط پایان پایان هدف
مرگ یک نشانه است یک راهنما برای آنهایی که بعد از تو هستند امید دارند می اندیشند هدف دارند به کهولت میرسند
برای فرزندان
ای کاش دل دادن آسان نبود و دل دادن سخت بود
ای کاش فرصت ها ظاهرا" زیاد نبود
ای کاش کهولت هرگز نمیرسید
ای کاش ای کاش ای کاش ............
(متن بالا مال زمانی بود که منم حس الان شما رو داشتم یادش بخیر (نوشتت قشنگ بود خییییییییلی))

علیرضا پنج‌شنبه 28 مهر 1384 ساعت 02:14 ب.ظ http://emamyan.blogfa.com

بی معرفتا چرا ما رو خبر نکردین ؟؟
خیلی نا مردین
منم می خواستم بیام

مهسا شنبه 30 مهر 1384 ساعت 05:12 ق.ظ http://forozzan.persianblog.com

سلام دوست عزیز ...خاطرات زیبایی بوده همیشه سبز باشید ..من برا یاخرین بار اپم اگه قابل...یا حق

یک حرف از هزاران یکشنبه 1 آبان 1384 ساعت 08:38 ق.ظ http://sanaei.blogfa.com

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد...

اسم مهم نیست پنج‌شنبه 5 آبان 1384 ساعت 01:13 ب.ظ http://ghabsh.persianblog.com

سلام.عکس ها رو نمی بینم.حیف...پاینده باشی

ناهید یکشنبه 8 آبان 1384 ساعت 11:17 ق.ظ http://knahid.blogfa.com

مرا به یادآوری شعری رهنمون نمودید:
پای در زنجیر نزد دوستان
به که با بیگانگان در بوستان

اما دوست عزیز. تاجایی که از مادرم شنیده ام پروفسور صادقی اهل چکنه می باشند!! سالها پیش که یکی از بستگان مادری ام (خدا رحتمش کند ) برای عمل قلب به خارج از کشور رفته بودند در برگشتشان شنیدیم که پروفسور به دلیل هم شهری بودن خود قبول زحمت عمل ایشان را نموده اند. به هر حال از هرجایی که باشند بسی افتخار است که از میهن عزیزمان عزیزانی این چنین سربلند در جای جای کشورهای دور و نزدیک را به تماشا بنشینیم.
و اما بعد. آیا این عکس ها همان هایی نبود که قرار بود اینجا هوا برف است آماده کند اما یکی زودتر پیش دستی کرده بود!!!

برقرار بمانید

هفت شهر عشق پنج‌شنبه 12 آبان 1384 ساعت 12:37 ب.ظ http://abarshahr.blogfa.com

عجب جمعی، مردمان سرزمین طنازترین نسیم صبح
راستی عکس ها؟ دیده نمیشن؟ کجان؟
امان از فیلترینگ!!!

جلال عباسیان شنبه 28 آبان 1384 ساعت 02:28 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

آپدیت نمی کنی ؟؟!!!!

[ بدون نام ] جمعه 18 آذر 1384 ساعت 12:57 ب.ظ

سلام
وبلاگت درسته که...
امر دیگری هست ما در خدمتیم داش مجید

۷۴-۳-۳-۱۴۶ جمعه 7 بهمن 1384 ساعت 10:00 ب.ظ

salam
mataleb badak nabod az zendegi safy va barkhorde tamadonha chizi naneveshty
ma dar khedmatim felan bay

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد