.

 

 

از این عکس چی می فهمین؟

 

 

 

 

 

پ.ن: کادر عکس بازتر نمی شود لطفا اصرار نفرمایید. مچکرم.

نظرات 8 + ارسال نظر
سهیل پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 02:18 ق.ظ http://soheylonline.blogspot.com

یه زن و مرد تصمیم گرفتن دیگه خود ارضایی نکنند و به همین خاطر دستاشونو به هم بستن. البته آقاهه چپ دسته و در ضمن هر دو تازه کارند چون فقط میتونن از یه دستشون اسنفاده کنن. در این شرایط اگه هر دو همزمان هوس کنن و بخوان از دستشون استفاده کنن آلات تناسلیشون به هم نزدیک میشه و دخول صورت میگیره. در نتیجه احتمال بچه دار شدن هست. پس هم خدا خوشحال میشه هم احمدی نژاد.

من واقعا در مقابل این ذهن اروتیک تو قفل می شم که البته حاکی از تجزبیات ارزشمند گرانقدر و فراوان جنابعالی در بلاد کفر دارد.

امید دارم که میخ اسلام و مسلمین را آنچنان محکم به بلاد کفر بکوبی که از بغلش ۷۰ تا زهرا کاظمی بزند بیرون!!!

محمد جمعه 22 دی 1385 ساعت 01:16 ق.ظ http://mohamati.blogspot.com

یه موجود، شایدم یه آدم ناقص الخلقه، یک دستش از اون یکی کوتاهتره و یه پاش چاقتر از اون یکی به نظر میرسه. دستاشو آورده بین دو تا پاش، پشت به پشت، مشت کرده و به یک نفر گفته که ببندشون. چرا بستشون؟ نمیدونم. در ضمن، روی پای چپش، اون جایی که نباید مو باشه (اگه آدم باشه)، مو داره. (وسط و سمت راست عکس)

ناهید یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 10:09 ق.ظ http://knahid.blogfa.com

اول سلام آقای صبح روز بعد (هرچه دنبال سلام شما بعد از مدتها حضور گشتم پیدایم نشد).
شرح گذشته را یاد ندارم اما این عکس باید تفسیر شود.
(جزء به جزء‌آن) نه آن چه در کامنت محمد خواندم و نه آنچه در کامنت سهیل. گرچه بهتر بود آقای سهیل چون این صفحه کمی باز و همگانی است رعایت خانم های مراجعه کننده را می کردند.
بگذرم.
جنس آنچه باعث به هم دوخته شدن دو دست شده را لطفا؛ با دقت نگاه کن دوست من. به شدت بستن این بند (اسمش را بند می گذارم) نیز خوب دقت کن. رازی بسیار زیبا در این تصویر زیبا و بدیع به چشم می خورد. چیزی از جنس بسیار سخت اما ظریف و نازک. حصاری است این.به اندک فشاری گسسته نمی شود اما به اندک فرورفتنی تیزی ، تار و پودش از هم می پاشد. این صبح روز بعد عزیز،‌ شاید دوام زندگانی دو فرد را برساند. شاید همبستگی گسستی و ناگسستنی را تداعی کند.
نمی دانم
شاید هم نشان از در کنار هم بودن و هم دست و هم سایه بودن دو فرد است اما با پیوندی از جنس ابریشم. محکم و با دوام اما سخت ظریف در از هم پاشیده شدن.
احساس کردم چقدر حرف می توانم در مورد این تصویر بنویسم اما وقت محدودی دارم دوست عزیز.
شاید باز بیایم نظرات را بخوانم شاید باز عقیده ام عوض شود چیز دیگری بنویسم. حرف دیگری بزنم.
----
چه شد سراغم آمدید به سوال؟

من سعی می کنم در آخر نظر خودم را بیان کنم. شما ظرافتهایی را دیدید که من بهشان نیندیشیده بودم و البته که همانطور که گفتید حرف زیاد دارد.

همون یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 11:19 ق.ظ

رجعت!
رجعت که میگن همینجاست!!!
عکس تکراری گذاشتی!!!

تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار .....


زندگی تکرار مکررات است ...
نیست؟!

[ بدون نام ] دوشنبه 25 دی 1385 ساعت 12:00 ق.ظ

ای ول مجیدجان شما حرص این جماعت چطوری در اوردی که اینقدر راحت دارن شخصییتشون بروز میدن هوم؟؟؟

موضوع پیچیده ای نیست!

ابوی محترم ایشان یکی از کسانی است که سودای نمایندگی مجلس را در سر می پرورانند و من موافق نیستم.
و همین طور یکی از موثرترین کسانی بودم که در برابر شیادی ایشان برای بازاریابی گلدماین یا گلدمایند! ایستادم.

تازه باز جای شکرم باقی است چون قرار است ایشان به یک جای یکی از اعضای شورای شهر چوب! وارد کنند.

سلامم را به ایشان برسانید...

ناهید چهارشنبه 27 دی 1385 ساعت 09:07 ق.ظ http://knahid.blogfa.com

من همچنان منتظر شنیدن نظر خود شما هستم

می باش چنین زیر و زبر، هیچ مگو...

النا پنج‌شنبه 28 دی 1385 ساعت 02:40 ب.ظ

نمی دونم چرا با دیدن این عکس یه جورایی حالم گرفته شد .خیلی وقته با دوستان متاهتم راجع به این مساله بحث کردم وشاید به نتیجه که نمی شه گفت ولی به توافق و یا یه نقطه مشترک رسیدیم .کلی بگم : زندگی مشترک در ایران نداشتن تفاهم نفهمیدن هم و بودن اجباری واسه اسمی که تو شناسنامت .نمی دو نم چجوری بگم یه نوع عادت و وابستگی اجباری .یه بودن اجباری در حالیکه میدونی یه ارتباط خنثی رو داری ادامه میدی .حالم بد میشه وقتی راجع بهش فکر می کنم اخه هیچوقت به یه نتیجه راضی کننده نرسیدم .با ارزوی موفقیت .

چقدر با عجله نوشته اید؟!

النا جمعه 29 دی 1385 ساعت 08:15 ب.ظ

سلام من ببخشید تایپ فارسیم خوب نیست به همین دلیل سعی کردم خیلی بسنده بنویسم .وگرنه این عکس جای بحث زیاد داره.با تشکر .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد