بوی نان گندم

چندی پیش رفته بودم تا نان خانگی (محلی) بخرم برای خانه. از نان صنعتی طرح خانگی معمول خبری نبود. صاحب مغازه گفت بیا از این نانهای بی نام و نشان ببر که تازه آورده ایم. پلاستیک را که کنار زدم بوی نان دیم به مشامم خورد. یک دفعه رفتم به سالهای دور. به همان زمان که مادر با کمک زنان همسایه نان می پخت و من با ذوق کودکانه سیر حرکت آرد و خمیر و نان را به هرم آتش تنور می دیدم و خستگی مادر را پس از این تلاش. لذت زندگی در چای شیرین و نان تازه صبح روز بعد برقرار بود. 

این روزها از آن بو خبری نیست. نان باید خوشگل باشد و در مغازه های شیک و تمیز به فروش برسد. تمام دنیای تبلیغات می خواهد بگوید ذائقه شما را ما تعریف می کنیم. ما به شما می گوییم کدام خوب است و کدام نه. زندگی ما را جهت و شکل می دهند. کدام غذا خوب است؛ کدام لباس و مد زیباست؛ کدام موسیقی گوش کردنی است؛ کدام گروه سیاسی بهتر است و ...

قدرت تشخیص ما را از ما می گیرند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد