ایران هسته ای!

نه من جنگ نمی خواهم. آوارگی نمی خواهم. نابسامانی اقتصادی، افزایش فاصله طبقاتی، ناهنجاریهای اجتماعی، تنش های روانی نمی خواهم. من انرژی هسته ای به قیمت فقر، فساد، فحشا نمی خواهم. من غنی سازی اورانیوم را به عوض از بین رفتن تمام برنامه های ]نصفه و نیمه[ اقتصادیمان نمی خواهم. من از حق مسلم! هسته ای ام می گذرم تا کسی به من نگوید تروریست!، تا از من انگشت نگاری نکند، تا شخصیت مرا در فرودگاهش لگدمال نکند، تا هواپیمای فرسوده و قدیمی جان مرا و هموطنانم را نگیرد.

 

عوامفریبی کرد آن که خودش را با مصدق و انرژی هسته ای را با ملی کردن صنعت نفت مقایسه کرد. کذب ساخت. مهمل بافت. همچنان که می گویند و شعار می دهند و شعور را به یغما می برند.

 

به بهانه این که ایرانیان اهل زمان بحران ( بخوانید اهل دقیقه نود!) هستند، با ایجاد شرایط سخت و سنگین بر کشور وعده شکوفایی فردا را می دهند. مضحکتر از این خودش است. سراغ ندارم ملتی و کشوری با این تئوری توانسته باشد بر مشکلاتش فائق آمده باشد. حتی چین کمونیست، جلوی پای سرمایه گذار آمریکایی فرش قرمز پهن می کند. هنوز گرانی ها و فشار بر قشر بدبخت زمان بعد از جنگ یادمان نرفته است.  نمی دانم چرا احساس می کنم از کودکی کشورم همیشه در دقیقه نود به سر برده است. پس این راحتی و رفاه مردم کشور ما  کی از راه می رسد؟

دنیا همین است که می بینیم با همین مختصات. هستند کشورهایی که باید در ظاهر با آنها صلح بود و در باطن به فکر تجهیز، نه بر عکس! یادمان باشد! راه به خطا نبریم! با هوچی گری و غوغامنشی و سرگرم کردن مردم به پوستهای ناقص مذهبی عدالت اجرا نمی شود. تا ابد هم که گریه کنیم کسی از آسمان برایمان دل نخواهد سوزاند.

 

قرآنمان نگفت " لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه " ؟

 

 

 

 

 

پ.ن:

۱-جای تعجب از دوستان آگاه است که بحث رفراندم را مطرح می کنند. چه جای این سخن است؟ شما فکر می کنید مردمی که توانایی تشخیص یک انتخاب در ریاست جمهوری را ندارند می توانند در مورد مساله پیچیده ای مثل هسته ای نظر دهند؟ آن هم با چنین رسانه های منحصری  که تبلیغات گسترده و تمام عیار شبانه روزی می کنند. محض امتحان از اتاق که بیرون می روی به اولین نفر که رسیدی بگو از دانش هسته ای چه می داند و از عواقب طرح تحریم! فکر نمی کنم زیاد سخت باشد.  

 در پاسخ به آن دوست عزیز: البته خدایی که من می شناسم امر نمی کند بلکه دوستانه به من می گوید که خودت را بی خود و بی جهت به دردسر نینداز و در مورد کاری که می خواهی بکنی فکر کن! ترجمه خودمانی آیه "واعدوا لهم..." این است که  چنان بر ساز و برگ جنگی خودتان بیفزایید که آنها حتی فکر جنگیدن با شما را سر بیرون کنند. موافقم. اما چگونه؟  قانون دنیای جدید، شمشیر و تفنگ نیست که اگر چنین بود القاعده تمام عالم را تسخیر کرده بود. سکه و اقتصاد تعیین کننده آن ساز و برگهاست. اکثر مردم دنیا با درآمد سرانه بالا به زندگی خود ادامه می دهند، عزت و اقتدار خویش را هم از دست نمی دهند. دین و ایمانشان هم محفوظ می ماند. اما ما ...

از طرف دیگر فن مذاکره از جمله دانشهایی است که در دیپلماسی کاربرد بسیار دارد و دوستان ما در ماجرای هسته ای از آن بی بهره اند. با غوغاسالاری در کشور وسودای خام رهبری جهان! نمی توان پای میز نشست.(حتی این نظر مطرح  است که باز در لحظات آخر ما باز خواهیم گشت و شرایط را قبول خواهیم کرد که از بد هم بدتر خواهد بود و ضرر دوسره!)

همانطور که در متن هم آورده ام هیچ نگفته ام که انرژی هسته ای نمی خواهم، گفته ام جنگ و تحریم را نمی خواهم. اما متاسفانه این تبلیغات مسموم و هدفمند رسانه های یکطرفه اینطور القا کرده اند که تمام علم ما به همین غنی سازی اورانیوم ختم می شود.  ]در پادگان می گفتند که حتی نان و گندم ما به همین وسیله بهبود می یابد در صورتی که تحقیقات کشاورزی برای اصلاح کیفیت گندم ما سالهاست که در سازمان انرژی اتمی در حال اجراست و برای ادامه آن بورسیه های متعددی به کشورهای اروپایی سفر کرده اند![  چه عقل سلیمی است که با علم جدید و تکنولوژی مخالفت کند؟  هر چیزی راه روش خاص خود را می طلبد. به قول مهدی می شود گفت به اسرائیل حمله می کنیم و به غنی سازی اورانیوم پرداخت؟

 

 ۲- آن چیزی که فراموش نشدنی است عشق است و خدایی که با دل شناخته می شود.

 

۳- این را هم از عباس معروفی بخوانید. جالب است.

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 23 + ارسال نظر
سید جعفر یکشنبه 16 بهمن 1384 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام مجید جان خسته از همه چیز نباشی
حتی از پایان دوره آموزش خدمت حتی از حماقت مردم عوام الناس که دیده شدنشان در تلویزیون را به شرافت انسانی شان ترجیه می دهند حتی حقیقت فروشی نه بهتر بگویم وجدان حراج کردن خبرنگاران بی خبر از خود.
از هیچ چیز خسته نباشی حتی تصور دردناک یک رنگی آسمان این مردمان که نه خود را و نه ایشان را شناخته اند. که:
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغیر نمی دهد مگر خودشان بخواهند.

محسن دوشنبه 17 بهمن 1384 ساعت 10:45 ق.ظ

آقا چرا لینک هات لینک نمی دن. مسخره کردی ؟

اسم مهم نیست دوشنبه 17 بهمن 1384 ساعت 11:03 ق.ظ http://ghabsh.persianblog.com

سلام...و خداوند هم امر فرمود:واعدولهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبـــون به عدو الله وعدوکم ...و هم اینکه نظرت محترم است...پاینده باشی

ناهید دوشنبه 17 بهمن 1384 ساعت 01:42 ب.ظ http://knahid.blogfa.com

تصور سختی است بنشینم بیاندیشم که چون من که بچه ای بیش نبود و هراسان. فرزند کوچک من هم در همان شرایط سنی به همان مخمصه ای که روزی روزگاری مادرش و ملتش دچار شده بود دچار شود.
ترس از جنگ به کودکی ما جوانی ما و پیری ما آسیب رساند. وقتی میخواندمت دوباره صدای آژیرها به گوشم رسید. بزرگترهای آگاه! می دانستند ترفند است برای یاد دادن به مردم دور از مناطق جنگی . اما من چه می دانستم. و کسی به من نگفت نترس. کسی به من نگفت تو از جنگ بسیار دوری. و تنش و لرز وجود مرا اندود.
هنوز هم که هنوز است وقتی اطرافیان می نشینند پای فیلم های جنگی و به اصطلاح خودشان اکشن من می گریزم.
سالهاست می گریزم.
و فرزندم.
یادت هست خوانده بودیم تاریخ تکرار نمی شود!! تکرار می شود!!
کدام یک آخر. می شود یا نمی شود.

سهیل دوشنبه 17 بهمن 1384 ساعت 02:34 ب.ظ http://soheyloffline.blogspot.com

باید ایمان بیاوریم که: " تا ابد هم که گریه کنیم کسی از آسمان برایمان دل نخواهد سوزاند."
باید زندگی را لمس کنیم، باید از زمین حرف بزنیم، باید شادیها را بچشیم و بچشانیم...
کسی که طعم داغ و شیرین یک بوسه عاشقانه را در خاطر دارد، به هیچ جنگی تن نخواهد داد.

reza دوشنبه 17 بهمن 1384 ساعت 07:55 ب.ظ

valah nemidoonam vaghti jadehaie iran sali40000ta koshte mide va hichki be fekr nist, yeho yade energie hasteii mioftand

زبان مادری دوشنبه 17 بهمن 1384 ساعت 10:06 ب.ظ http://http://www.satyan.blogfa.com/

کلاف پیچیده است....میخواهی بازش کنی ولی گره کورتر میشود!

محسن سه‌شنبه 18 بهمن 1384 ساعت 12:19 ب.ظ http://sharrang.blogfa.com

سلام
آقا من بهت لینک دادم. اگه دوست داری همچنان این افتخار شامل حالت باشه تو هم لینک بده.

یک حرف از هزاران چهارشنبه 19 بهمن 1384 ساعت 01:31 ب.ظ http://sanaei.blogfa.com

پس رفراندوم هسته ای چی؟ اگر بقیه خواستند؟ یا اگر بقیه توانستند نشان دهند که بقیه می خواهند؟

مهدی mehdi پنج‌شنبه 20 بهمن 1384 ساعت 09:47 ق.ظ

با سلام به همه جوانان ان مرزوبوم ویا به قول نوریزاده خانه پدری یا عزیز دیگری کهن دیار وبا خسته نباشید به اقا مجید گل بااین نوشته زیباش و مهمتر از ان فکر زیبا وشجاعت قابل تقدیرش.
اینکه انرجی هسته ای (ببخشید این کامپیوتر ویا بقول سوئدیها داتای من یک کمی بیتربیته وبجای ر باسه نقطه روش دو تا پ داره )
حق ملت ایرانه حرفی نیست . ولی اینکه چه جور میشه این حقو بهش رسید توش حرفه واز همه مهمتر چگونه وبه چه قیمتی؟ درست مثل این جوک که از قول شاملوی بزرگ نقل شده بود درست وغلطش به گردن راوی . زنده یاد چند سال پیش که سوئد امده بود ازش پرسیده بودند که راست که میگن تو ایران ازادی بیان نیست ؟ شاملو جواب میده که این دروغه . تو ایران ازادی بیان مطلقا وجود داره حتی از سوئدم بیشتر ولی متاسفانه ازادی بعد بیان بر عکس سوئد وجود ندره (ببخشید اینجاش کمی به لهجه نیشابوری نزدیک رف) . اره انرجی هسته ای حق ایران هست ولی طریقه رسیدن بان در حال حاضر حق ایران نیست . خوب میدونید یک چیزی که بهش عقل میگن وما ایرونیها ماشاالاه در انحصار خودمون داریم ولی خوب کمکی هم این اروپائیان از خدا بیخبر بیعاطفه هم دارن (البته یک خرده ای ) یعنی که خوب این قدر مثلا میفهمن وقتی رئیس جمهور محترم کشوری فهمیده میاد و میگه اسرائیل را نابود خواهیم کرد وخوب بهترین راهشم اینه که باید برای اینکار وسیله شو داشت بهترین اون وسیله هم بمب اتم (البته برای پشتوانه عمل) هست وراه رسیدن بان هم همین انرجی هسته ای هست خوب دینا که اوقد بی صاحب (همچون کارگر ا ی بیچاره شرکت واحد نیست که هرچی از مهرورزی وحود داره درحقشان کوتاهی نکنی)نیست که بتو اجازه بده باین وسیله مجهز بشی یعنی اگه بی تربیتی نباشه تیغو که نمیدن دست زنگی مست میدن؟.
با مهر وباصمیمیت مهدی

جلال عباسیان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 01:34 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

من نه جنگ می خواهم نه آوارگی . نابسامانی اقتصادی نمی خواهم . افزایش فاصله ی طبقاتی و ناهنجاریهای اقتصادی را هم نمی خواهم . اما من عزت و شرف خودم را می خواهم . من حاضر نیستم به خاطر خودخواهی یک عده آدم که خودشان رابالاتر از بقیه می دانند از حق خودم -که شما هم می گویید حق مان- است بگذرم . من متاسفم برای جهانی که اگر همیشه دم از گفتگوی - به ظاهر تمدنها - بزنی و به خیر وشر آدمها کاری نداشته باشی و فقط سعی کنی برای خودت شخصیت کسب کنی همه از روسای جمهور خارجی گرفته تا پسران و دختران بزک کرده ی داخلی کف و هورا برایت سر می دهند اگر دو سال زیر فشار همان آدمهای خودخواه به دانشمندان جوان خودت بگویی " فعلا بمیرید" تا رضایت آنها را کسب کنی ، بعد آنها بیایند و دو دستی خوشبختی و رفاه را به تو تقدیم کنند و بگویند : چون چشم و ابروی قشنگی دارید بفرمایید این خوشبختی ها مال شما و این اقتصاد پویا و این رفاه و آسایش ها هم پیشکش . و متاسفم برای ایران برای ایرانی که امثال کاوه ، باکری ، فهمیده ها و . . . را داشت و الآن ما را دارد . مایی که با کوچکترین تهدیداتی راه خود را عوض می کنیم و به قول معروف حزب باد هستیم . اگر فلان کشور خارجی بگوید انرژی هسته ای داشته باش فکر می کنیم باید بگوییم چشم و اگر بگوید نداشته باش باید بگوییم بله قربان . نه برادر من همان طور که جناب آقای مرکبی نوشتند خداوند در قرآن می فرماید : "لایغیر الله ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم " نباید منتظر باشیم تا یک غریبه بیاید و برای ما نیروگاه هسته ای بزند .برای ما سلولهای بنیادی هدیه کند برای ما پالایشگاه بزند . مگر نه اینکه هنوز ما که جزو بزرگترین تولید کنندگان نفت در جهان هستیم هنوز بنزین را از خارج وارد می کنیم ؟ کدام یک از این کشورهای به ظاهر متمدن آمدند و به ما گفتند : "چون شما ابروی قشنگی دارید و مردمان خوبی هستید بیایید این بنزین را به قیمت همان نفت – یا لااقل به قیمت واقعی و عادلانه اش - بگیرید . نمی دانم شما چقدر از اقتصادی که حرفش را زده اید خبر دارید ؟ آیا قیمت هر لیتر نفت را که از ایران خارج می شود می دانید ؟ و قیمت هر لیتر بنزین را که وارد می شود ؟ !!! اگر اینها را بدانید مطمئنا هیچ وقت نمی گویید که باید از ترس دشمنان از حق طبیعی خود (انرژی هسته ای ) بگذریم . نباید از ترس اینکه مبادا کت و شلوار قشنگ و اتو کرده ی ما خاکی بشود بر غیرت خود لگد بزنیم . نباید به خاطر اینکه پسر همسایه مان قلدر است بگذاریم به ناموسمان هر چه می خواهد بگوید و ما بگوییم دستت در د نکند . لطف کردید که مزاحم ناموس ما شدید . مجید جان ؛ این عقیده ی شما را ستایش می کنم که از تنش بیزارید . ولی مطمئن هستم که این سخن امیرالمومنین را نشنیده اید که می فرماید : ایستادگی مظلوم در برابر ظالم همیشه ایجاد تنش و درگیری می کند . مگر من و تو شیعه ی حسین نیستیم ؟ مگر ما برای او سینه نمی زنیم و برای او سیاه نمی پوشیم ؟ همان حسینی که بعد از 1400 سال گاندی گفت : الگوی آزادگی برای من حسین است و همان حسینی که با الگوگیری از او انقلابی به بزرگی انقلاب ایران به وجود آمد . آیا همان حسین به خاطر اینکه دختر سه ساله اش در ناز و نعمت باشد و فرزند شش ماهه اش آینده ی روشنی داشته باشد و خواهرش که عقیله ی عرب بود رفاه مناسبی داشته باشد دست از هدفش شست ؟ مگر نه اینکه حسین می دانست که رفتن به کربلا برابر است با مرگ خود و یارانش و اسارت خواهر و دخترانش ؟ آیا حسین مانند شما می اندیشید ؟ با شما هم هستم جعفر جان . آقای مرکبی ! سید خوب ! مگر نه اینکه شما در این مملکت درس خوانده اید و در دانشگاه به یک دانشجوی فعال تشکیلاتی معروف شده اید ؟ مگه نه اینکه دوستانتان شما را به عنوان یک فرد اینده دار و اندیشمند می شناسند ؟ مگر شما را در خانواده و در فامیل به عنوان الگوی اندیشمندی نمی شناسند ؟ پس اعتقاد مردم را لگدکوب نکنید آقای مرکبی !! آنها را "عوام الناس احمق" نخوانید . آیا واقعاخودتان فکر میکنید که با این طرز تفکر آدم متمدن و اندیشمندی هستید ؟ شما را به خدا خودتان قضاوت کنید ایا انسان اندیشمندی هستید ؟ آیا بهتر نیست که این مسایل را بدانید و بعد به مردم توهین کنید ؟ ایا بهتر نیست که کمی مطالعات خود را بالاتر ببرید تا هنگامی که حرف از غیر و شرف و عزت می شود یک ملت را به باد تمسخر نگیرید ؟ نه برادر من در دنیای امروز کسی برنده است که دلهای مردم را با خود داشته باشد نه دلهای بزرگان آمریکایی و انگلیسی و اسراییلی . مگر شما خمینی را نمی شناسید ؟ آیا می دانید در این انقلاب چقدر جوانهای زیبا تر و برومند تر و عالم تر از من و تو و بزرگتر از من و تو کشته شدند ؟ اینها به نظر تو همه برای نشان داده شدن درتلویزیون و به قول تو معروف شدن !!! است ؟ ایا شما که مردم را به حماقت متهم میکنید خودتان را احمق نمی دانید ؟ ایا مطمئن هستی که جزو عوام الناس نیستی ؟ آیا مطمئنی که جزو آن دسته از مردمی نیستی که تا شعار "آزادی" را شنیدند سر از پا نشناخته و فکر می کردند که کلمه ی آزادی یعنی سکس و پارتی های شبانه و بدنهای برهنه در کوی و برزن ؟ وجدان خودت را قاضی کن و ببین جزو کدام دسته هستی ؟

جلال عباسیان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 01:34 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

مجید جان : عوامفریبی کردن یعنی چه ؟ آیا اصلا معنی این کلمه را می دانی ؟ یادم نمی رود !!! من کودک بودم و دانش آموز سال دوم راهنمایی . سال 76 بود . تمام کسانی را که به عنوان افراد عشق سکس و افرادی بوالهوس و افراد گریزان از دین می شناختم انگار چیزی یافته بودند که عمری منتظر آن بودند . یک کلمه ی آزادی که شنیده بودند فکر میکردند که در سالنهای رقص لاس و گاس خواهند رقصید و در پارکها و کوچه و خیابان دخترکان بزک کرده و عریان رادر آغوش خواهند گرفت . اما همین افراد پس از 8 سال به تمام آن آرزوهای گذشته هاشان لعن و نفرین می فرستادند که خود باعث بدبختی خود شده بودند . و عده ای از همان هم سن و سالان خود را در روز دانشجو دردانشگاه تهران دیدم که به این اشتباه بزرگ قدیمانشان و شاید خودشان فحش میدادند . ایا این عوامفریبی نیست که شعارهایی دوجانبه را مطرح کرد که عاقبت کار این باشد ؟ ایا کسانی که این شعارها را مطرح می کردند در سال 76 و سال 80 نمی دانستند که بعضی ها چه برداشتی از این حرفهایشان دارند ؟ آیا این عوامفریبی نبود ؟
اما الآن همان مردم به افقهای دور می اندیشند مجید جان ! افکار بلندی دارند و آن دوران تمسخر و سردرگمی را تجربه کرده اند و نمی خواهدن که در آن دوران بمانند . اینها می خواهند بروند و میدانند کهماندن بلاهت است وبس !!!

جلال عباسیان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 01:36 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

این عوامفریبی است که مردم بیدار شده و حق خود را میخواهند این عوامفریبی است که در دل مردم جای داشته باشی ؟ نه در اندیشه های آزادی های آنچنانی ؟ این عوامفریی است که حقت را بخواهی و از ان کوتاه نیایی ؟ خدا رحمت کند مصدق را ! من مطمئنم آن کسی که شما او را به عوامفریبی وجا زدن خود به جای مصدق متهم کرده اید خیلی بزرگتر و محبوبتر از مصدق و مصدقهاست . مثل اینکه برای شما باید همیشه حرف از دوستی و عشق و رفاه و خورد وخوراک زد پس این آیه ی قرآن چه می شود که "محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار ورحماء بینهم "
نکنید . شما را به خدا نکنید . همان طور که تورات و انجیل را تحریف کردند ما هم دارم قرآن را تحریف میکنیم و آنرا به نفع خودمان تغییر می دهیم . بخش "اشداء علی الکفار" را نادیده نگیریم و بخش "رحماء بینهم " را به " رحماء بینهم و رحماء علی الکفار" تغیر ندهیم .
برادر من !! بیا کمی بیشتر مطالعه کن و بر باد هوا ننویس . کمی فکر کن و با عجله ننویس . کمی غیرت خود را مد نظر بگیر و از ظاهر بعضی قدرتها نترس . از بوش و بلر و انجلا مرکل می ترسی یا از آهنپاره هایی که تهدید می کنند بر سرمان بیندازند ؟ از خدا بترس مجید جان و از خشم او . از این چیزها نترس مجید جان نترس دلبندم !!
نترس مجید جان نترس !!!!
اولا که جنگ نمی شود . نترس !!!حد اکثر تحریم و از این مسخره بازیها . مگر ما تجربه ی تحریم نداریم ؟ مگر نه اینکه 27 سال است که ما تحریم شده ایم ؟ مگر همین تحریمها باعث نشد که ما خودمان به فکر بیافتیم و دل اتم را بشکافیم و سلول بنیادی بسازیم و هزار و یک کار بزرگ دیگر .
دوما : اگر جنگ بشود آیا تو آن آدمی هستی که قدرت جنگیدن و دفاع از ناموس داشته باشی ؟ واقعا فکر کن !! هستی ؟ پس نترس !! نگران خاکی شدن کت و شلوارت و کثیف شدن واکس کفشهایت نباش ! نترس مجید جان نترس !!!! نگران صورت گل انداخته ات نباش که عرق بریزد و از ناموس و خاک مان دفاع کند . نترس مجید جان نترس !!!!! خدا رحمت کند بچه هایی را که رفتند و برای من و تو امنیت آوردند و متاسفم برای ان مملکت که آنها را از دست داد که امثال من و تو و آقا ی مرکبی رفاه داشته باشند . خدا رحمت کند باکری ،خرازی ، کاوه ، برونسی و . . . را . اگر جنگ بشود باز هم اینها خواهند آمد مجید جان پس لازم نیست که من و تو از الآن لرزه به تنمان بیافتد که نکند برای گرفتن حقمان مجبور شویم مقابل ظلیم بایستیم . نترس مجید جان نترس !!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 01:36 ب.ظ

آیا مفهوم ایه ی "لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه" را می دانی مجید جان ؟؟!!! ایا این معنی را می دهد که سرمان را پایین بیندازیم و بگوییم چشم ؟؟!! نه برادر من مفهوم این آیه مطمئنا این نیست ! . فکر می کنم مفهومش این باشد که بادست خودتان بدبختی را برای خود نخرید . با دست خودتان بردگی و بندگی را برای خود نخرید . ان "تهلکه" و هلاکتی که در این آیه به آن اشاره شده به نظر تو کدام است ؟ بدبختی و هلاکت این است که برای دفاع از حق خود – که گرفتنی ایت نه دادنی – ایستادگی و مقاومت کنی ؟ و حداکثر بمیری همان طور که امثال حسین و ابالفضل و علی اکبر و رقیه و . . رفتند ؟ یا بدبختی ان است که در مقابل هر کس و ناکسی بگویی :"چشم قربان" . آیا در تاریحژخ نخوانده ای که زینب کبری با صلابت تمام د رمقابل یزید ایستاد و گفت " لقد استصغرت عظمتک یا یزید " تمام این عظمتت را ناچیزی می شمارم ای یزید !!! و همان زینبی که گفت : "ما رایت الا جمیلا " آیا زیبایی که زینب دیده بود اقتصاد پویا و هواپیماهای درجه یک و احترام در فرودگاههای خارجی بود ؟ ایا نشنیده ای که از کربلا تا شام زنان آل الله در زنجییر بودند ؟ خودت قضاوت کن . تو مهمتری که در فلان فرودگاه از تو انگشت نگاری کنند یا دختر سه ساله ی که آنقدر سنگینی زنجیر و غم و غصه های فراوان اذیتش کرد که در گوشه ی خرابه جان داد ؟ تو مهمتری که در فلان کشور بی دین یا نا مسلمان به تو تروریست بگویند یا دختر هشت ساله ای که در مجلس یزید می خواستند او را به کنیزی دلقک یزید ببرند ؟ تو مهمتری که به تو تروریست بگویند یا زینبی که از بامها بر سرش سنگ و خاکستر بریزد و نامسلمان خطابش کنند ؟ زینبی که من می شناسم آنقدر قدرت داشت که خودش درمقابل تمام عظمت یزید ایستاد و حق خود را گرفت . اما آیا تو آنقدر قدرت داری که حق خودت را بگیری و یا از ترس تکه های آهن و ادکلن و کرمهایی که ورودشان به کشور قطع می شود و از ترس عظمت پوشالی طرف مقابل از حق خودت چشم پوشی می کنی ؟
کمی فکر کن مجید جان ، دلبندم ؛
مجید جان !! سعی کن مطاله زیاد کنی و در نوشتن هم زیاد تمرین کنی که آرایه هایی مانند تملیح را اینگونه به باد ندهی .سعی کن تا چیزی را نمی دانی و خوب نفهمیدی در باره اش اظهار نظر نکنی .
و شما هم آقای مرکبی عزیز همین طور .
و در آخر باز هم می گویم :
مجید جان ، دلبندم ، نترس !!!!!!

جلال عباسیان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 01:37 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

آیا مفهوم ایه ی "لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه" را می دانی مجید جان ؟؟!!! ایا این معنی را می دهد که سرمان را پایین بیندازیم و بگوییم چشم ؟؟!! نه برادر من مفهوم این آیه مطمئنا این نیست ! . فکر می کنم مفهومش این باشد که بادست خودتان بدبختی را برای خود نخرید . با دست خودتان بردگی و بندگی را برای خود نخرید . ان "تهلکه" و هلاکتی که در این آیه به آن اشاره شده به نظر تو کدام است ؟ بدبختی و هلاکت این است که برای دفاع از حق خود – که گرفتنی ایت نه دادنی – ایستادگی و مقاومت کنی ؟ و حداکثر بمیری همان طور که امثال حسین و ابالفضل و علی اکبر و رقیه و . . رفتند ؟ یا بدبختی ان است که در مقابل هر کس و ناکسی بگویی :"چشم قربان" . آیا در تاریحژخ نخوانده ای که زینب کبری با صلابت تمام د رمقابل یزید ایستاد و گفت " لقد استصغرت عظمتک یا یزید " تمام این عظمتت را ناچیزی می شمارم ای یزید !!! و همان زینبی که گفت : "ما رایت الا جمیلا " آیا زیبایی که زینب دیده بود اقتصاد پویا و هواپیماهای درجه یک و احترام در فرودگاههای خارجی بود ؟ ایا نشنیده ای که از کربلا تا شام زنان آل الله در زنجییر بودند ؟ خودت قضاوت کن . تو مهمتری که در فلان فرودگاه از تو انگشت نگاری کنند یا دختر سه ساله ی که آنقدر سنگینی زنجیر و غم و غصه های فراوان اذیتش کرد که در گوشه ی خرابه جان داد ؟ تو مهمتری که در فلان کشور بی دین یا نا مسلمان به تو تروریست بگویند یا دختر هشت ساله ای که در مجلس یزید می خواستند او را به کنیزی دلقک یزید ببرند ؟ تو مهمتری که به تو تروریست بگویند یا زینبی که از بامها بر سرش سنگ و خاکستر بریزد و نامسلمان خطابش کنند ؟ زینبی که من می شناسم آنقدر قدرت داشت که خودش درمقابل تمام عظمت یزید ایستاد و حق خود را گرفت . اما آیا تو آنقدر قدرت داری که حق خودت را بگیری و یا از ترس تکه های آهن و ادکلن و کرمهایی که ورودشان به کشور قطع می شود و از ترس عظمت پوشالی طرف مقابل از حق خودت چشم پوشی می کنی ؟
کمی فکر کن مجید جان ، دلبندم ؛
مجید جان !! سعی کن مطاله زیاد کنی و در نوشتن هم زیاد تمرین کنی که آرایه هایی مانند تملیح را اینگونه به باد ندهی .سعی کن تا چیزی را نمی دانی و خوب نفهمیدی در باره اش اظهار نظر نکنی .
و شما هم آقای مرکبی عزیز همین طور .
و در آخر باز هم می گویم :
مجید جان ، دلبندم ، نترس !!!!!!

جلال عباسیان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 02:03 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

nدوستان گرامی که م یخواهند مطلب بنده رو بخونند از پایین به بالا شروع کنند به خواندن . مجید جان شما هم اگر دوست داشتی اینو توی وبلاگت بزن . به عنوان یک نظر مخالف .

یکی مثل همه یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 06:21 ب.ظ

از حق مسلمم می گذرم!
لااقل آن مسلم را بر می داشتید!

امین یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 06:22 ب.ظ

سلام مجید جان ( عزیز دل برادر )

در پاسخ به آقای عباسیان
متخصص فن بیان .متخصص صنایع ادبی (مهندس!) با برد ناسیونال !!

آقا شما خسته نشدید از این شعار های کلیشه ای. هنوز افکار هزارو اندی سال پیش را قرقره می کنید؟دست بردارید از این انحصار گری و انحصار طلبی . تا کی به بهانه های مختلف سر این مردم را شیره مالی می کنید و می خواهید افکار خود را در همه تلقین کنید و به کرسی بنشانید .
البته من ۱۰۰ درصد هم با نظرات مجید جون موافق نیستم.
خداوند ان شاء الله همه ما را هدایت کند.

جلال عباسیان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 07:58 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

دیگه حوصله ندارم زیاد اینجا وقت بذارم و گرنه بازم برای امین خان عزیز که نه آدرس ایمیل و نه وب و هیچی نگذاشته اند یه توضیحاتی رو می دادم .
در ضمن اگر فکر می کنید که امام حسین برای ما کلیشه شده است پس وای . . .

جلال عباسیان یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 08:08 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

در ضمن من یکی از مواردی رو که اصلا خوب بلد نیبستم و خیلی ضعفدارم همین فن بیان هستش . . . شما اگه برت فن بیان به خرج بدن چی میگی ؟؟

امین یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 10:01 ب.ظ

سلام
متاسفانه مشکل آقای عباسیان و امثالهم اینه که اگه حرف کسی به مزاغشون خوش نیاد پای ائمه معصوم رو وسط می کشن و تهمت حتک حرمت به اونا رو به ما می زنن.
تا کی باید ارزشها(ائمه) وسیله کسب منافع سیاسی و حتی اقتصادی باشن .
تا کی باید این چیزها رو تو سر ملت کوبید .
خدا همه ما رو هدایت کنه ان شاء الله.

مجمد یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 10:09 ب.ظ

من هم فکر کی کنم دنبال کردن غنی سازی در این مرحله به نفع مردم ایران نیست. thax

امین یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 10:12 ب.ظ

اینو بخونین
خیلی جالبه

http://www.baztab.com/news/34638.php

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد