تفاوت

به این جمله ها توجه کنید:

 

 

  • Hand on heart, I did what I tought was right. I may have been wrong, that's your call.  
  • Sometimes the only way you conqur the pull of power is to set it down.

      

 

نمی دانم از این دوجمله نتیجه قطعی گرفت یا خیر؛ اما بی شک کلام سیاستمداران برخاسته از روح سیاسی جاری در جامعه است.  او گفته است :" بد و خوب، من فکر می کردم آنچه انجام داده ام درست بوده است." برداشت من این است که او مسوولیت هر آنچه انجام شده  بر عهده گرفته است. در صورتی که در فرهنگ و نظام ما تمام تلاشمان را به کار می گیریم که مسولیت نپذیریم.

در ازدواج ایرانی این جمله معروف است که اگر خوب شد که شانسم بود اگر هم بد شد که پدر و مادرم کردند.

در ادارات تا جایی که بشود ارباب رجوع را به مقام بالاتر ارجاع می دهند.

در ساز و کار سیاسی مان هم که تا امریکا و جناح مخالف هست ما چرا دنبال مقصر بگردیم. اینجا هم جمله نگذاشتند کار کنیم معروف است.

از این دست نمونه ها زیاد است و من فقط می خواهم تفاوت را نشان بدهم.

 

در جای دیگری از سخنرانی می گوید: گاهی اوقات تنها راه غلبه بر کشش قدرت این است که آن را کنار بگذارید. اتفاقا این مورد در کشور ما مصداق خلاف زیاد دارد. صندلی قدرت آنقدر پرکشش و چسبناک است که هرکس بر روی آن بنشیند دیگر نمی شود از روی آن بلند شود. سیاستمداری جوانی اش را در این راه گذاشت که انقلاب را به پیروزی برساند، رقبای سرسخت را کنار یزند، کشور بعد جنگ را بسازد و تحو.یل یک نوگرای دینی بدهد. بعد دوباره مجبور می شود خود او بیاید چون کسی دیگری نیست و –به نظر من واقعا- نبود. رییس جمهوری فکاهی کشور را به دست می گیرد و جو قدرت تکانش می دهد و همچون کودکی که با کوهی از خمیر مواجه شده است انگشت خود را در هر سوراخی فرو می کند تا حس کنجکاوی اش را ارضا کند؛ روزی زنان را به ورزشگاه فرا می خواند و فردا با لگد و باتوم زنان را به بازداشتگاه می فرستد . از آوردن پول نفت بر سر سفره مردم سخن می گوید اما فردای کاخ ریاست جمهوری یادش می رود. در هنگام بررسی بودجه می گوید آنها که گوجه فرنگی ارزان می خواهند بیایند از سر کوچه ما بخرند و هزار و هزار داستان مضحکتر و رنج آورتری که من و ما نمی دانیم و درز پیدا نمی کند. زمین و زمان را به هم می دوزند و انتخابات را تجمیع می کنند تا این سوگلی نظام را هر طور شده نگه دارند. طرفه اینکه سیستم و نظام و فرهنگ مردم هم پذیراست. یعنی مردم  هم دوست دارند خاتمی که دلشان را برده و فرصتها را دود کرده و فرستاده است هوا بیاید و دوباره صاحب کرسی شود، چون او نازنین است. احمدی نژاد را خواستند چون مثل آنها لباس می پوشد  و ...

 

حرفم این نیست که فرهنگ سیاسی مردم کشور ما به اندازه سابقه سیاسی - تاریخی کشوری است که سیاستمدارانش سالها و سالها دنیا را به استثمار کشانده اند. نه؛ اما لازم است که خیلی چیزها را یاد بگیریم حتی سیاستمداران خوشنام ذره ای مسولیت پذیری.

 

 

پ.ن: کسی از این پوسترها چیزی یادش هست؟