گفتنیها چنان است که سر آغاز آن پیدا نیست .
با حنیف مزروعی بر سر تحریم بحث کردم که دست آخر هم به نتیجه ای نرسیدیم. اما نکاتی را از خلال گفتگو شایسته است شما هم بدانید.
1- یکی از استدلالها این بود که اگر اصولگراها قدرت را یکدست کنند با تمام حامیان معین چنین خواهند کرد و قلع و قمع همگی را شاهد خواهیم بود و ...
اصلا پسندیده نیست ما برای جلب اعتماد دیگران، مردم را مرعوب قدرت دیگران کنیم. این کار بیانگر ضعف و ناتوانی ما در ارائه برنامه است و تنها وسیله دفاعمان لولو کردن رقیب است.
2- در خرداد ماه 1382 محسن آرمین گفت استعفا می دهیم اما این برگه استعفا را تا روز رد صلاحیت نزد خود نگه داشت. صداقت سیاسی یکی از بهترین خصوصیاتی است که یک حزب، گروه و یا حتی فرد میتواند داشته باشد که در بعضی حامیان معین دیده نمی شود. خب چطور می توان به افراد اینچنینی اعتماد کرد و باز برای 4 سال به آنها رای داد.
3- تشکیل جبهه دموکراسی خواهی، آن هم در مقطع کنونی چیزی بیش از یک ظاهرسازی برای گرفتن رای مردم نیست. خیلی مایلم گوی پیش بینی می داشتم که وضعیت این جبهه را بعد انتخابات می دیدم تا همگان بدانند که این هم مثل صندلیهای قرمز مجلس ششم بهانه ای بیش نیست.
4- اشکالات فوق به تنهایی هیچ ایرادی ندارد منتها دم زدن از دفاع حقوق مردم و آزادی و دموکراسی به شعاری تحقق ناپذیر بیش نخواهد ماند که اگر بود با داشتن مجلسی با اکثریت اصلاح طلبان و دولت اصلاحات وضعیت پیش آمده بهتر از این باید می بود. پوسته صلب و نامرئی جمهوری اسلامی خیلی پیش از اینها باید باز می شد که نخواستند و نشد حالا در موسم رای یاد مردم افتاده اند.
5- مساله دیگری که برای شخص من بسیار مهمتر است؛ اقتصاد است. شاید آن دوست عزیزی که در آن سوی آبها به گذران روزگار می پردازد و هر از گاهی از سر تفریح سیاسی می شوند، هیچ وقت با کارگری برخورد نکند که در چشمانش زل بزند و بگوید " مجید آقا! ما هیچ پناهی نداریم، هیچ کس به فکر ما نیست." و این جمله را با رنجی که در وجودش موج می زند بر زبان بیاورد طوری که مو رو بدنش راست کند که تمام امیدش این است که شب بتواند با نان و سیب زمینی شکم خودش و شش سر عائله اش را سیر کند.
کشورداری تماما بحثهای سیاسی و وبلاگنویسی نیست و همه مردم کشور هم وبلاگ نمی خوانند . در حال حاضر کثیری از مردم تنها دغدغه شان بدست آوردن نان شب است (دوستان عزیز را به رشد سرطانی گلدمایند و گلد کوئست توجه می دهم) کدام مشاور معین توانسته است برنامه اقتصادی بدهد. با تئوری و حرف، مسکن و پل و راه ساخته نمی شود. معیشت مردم را از یاد نبریم گر چه که مطمئنم اکثر دوستانی که پشت مونیتور نشسته اند با موردی که ذکر کردم برخورد نکرده و احتمالا نخواهند کرد.
بعد از همه اینها، بد نیست دوستانی که طرفداری از معین می کنند نگاهی هم به مصاحبه سروش کنند تا از نظر پدر تئوری خود هم مطلع شوند.
مصاحبه کرباسچی هم جالب بود. بعد 7 سال بالاخره پیله سکوت را شکست هر چند خیلی هم اهل حرف نبود و به قول خود، مثل بعضی احزاب که فقط مصاحبه می کنند خود را در مصاحبه خلاصه نکرده است.
من هم موافقم که حرفهای نیمه خوب شدنی بهتر از حرفهای کاملا خوب نشدنی هستند.
حالم به هم می خورد این روزها از این همه شعار توخالی و پوچ که روی سر مردم آوار می شود.
زندگی خوب برازنده ایرانی، ایرانی آباد و خانواده ای با نشاط، هوای تازه ....
معنی اصلاح طلب اصولگرا را نمی فهمم. نمی دانم تیم تبلیغاتی کاندیدای محترم چه درجه ای از دانش سیاسی دارند که چنین شعارهایی را طرح می کنند. عجیب است آدمهایی که تا دیروز رو در رو به مردم سیلی زدند؛ امروز به برکت کارتلهای بزرگ اقتصادی عکسهای قشنگ می گیرند و شعار ایران برای همه ایرانیان سر می دهند. چه دروغ و ریا و تزویری موج می زند. اشتباه کرد کسی که گفت اینها حاصل دولت خاتمی است.
از پاییز 83 گفته بودم که اصلاح طلبان اگر به اصلاحات ریشه ای اعتقاد دارند باید به دور از سرای قدرت به ترمیم ضعفهای خویش بپردازند. معتقدم اگر نیروهای اصلاح طلب وارد عرصه اجرا شوند نمی توانند رسالت اصلی خویش را به درستی ایفا کنند و آلوده قدرت می شوند. همچنین که زیدآبادی گفته است من هم می گویم که راه اصلاحات لزوما از بالا نمی گذرد. نیازی به فتح قوه مجریه ای که اسم تدارکات به خود گرفته نیست و بدون آن هم می توان راه اصلاحات را باز کرد. آن هم با مجلس و قوه قضاییه ای که با قدرت تمام و قامت بلند در مقابل جریان اصلاحات ایستاده اند.
از شخص هاشمی هم هیچ انتظاری برای ادامه اصلاحات به دست او ندارم چه اینکه او ذاتا دارای منشی اقتصادی است. این روزها، شکم گرسنه مردم با نطقهای آتشین پر نمی شود و معیشت برگ برنده محافظه کاران و پاشنه آشیل اصلاح طلبان است که جدی هم هست.
همیشه جهشهای سیاسی ملتها از دل توسعه اقتصادی حاصل می شود. شاهد آن هم همین انقلاب 57 که محصول رفاه بر آمده از دلارهای نفتی بود. دوم خرداد هم به نوعی از همین دست است.
هاشمی شخصی است که می تواند در میان این گرایشها تعادل ایجاد کند و از ایجاد تنش جلوگیری کند و اصلاح طلبان در ظل آن می توانند به مشق سیاست کنند.
اینها را برای آنانی گفتم که هنوز به اصلاحات از درون نظام فکر می کنند. خودم هنوز از پوسته تحریم در نیامده ام .
می گویم.
دقت کردین که انتخابات امسال چقدر گل و بلبله ؟ برنامه یکی زا کاندیداها در شبکه دو رو نگاه می کردم که بحث اعتیاد پیش اومد. یه دفعه طرف گفتش که من دقیقا می دونم که الان کدامیک از آقایون در توزیع و عرضه مواد مخدر دست دارن و سعی خواهم کرد که با قاطعیت با اونها مقابله کنم یا اینکه در مورد عدالت و تبعیض گفت که من در مبارزه با رانت ملاحظه نمی کنم که طرف با فلان کس در ارتباطه و...
که مرتضی حیدری هم خندید و گفت اونها خیلی قدرتمندن و...
من واقعا نمی دونم این چه برخوردیه با مردم.که البته مختص به یک نفر هم نمی شه. انگار همه می دونن که این آقایون، این فلان کس ها، این اونها، این سایه داران کی هستند اما از گفتن به مردم خودداری می کنن. یکی نیس بپرسه آقا جون، شما که می دونی چرا همین الان نمی گی.
یا بعضیها هم که خوشتیپن، خالیهایی می بافن که یک جای آسمون پاره می شه. یکی از کاندیداها قول داد که سالی 1 میلیون خونه بده دست ملت. حیدری گفتش که ما در بهترین شرایطمون تنها 700 هزار خونه درست کردیم شما چطور می خواین برنامتون رو اجرا کنین؟ طرف هم که انگار قبلا 10 بار تمرین کرده بود در جواب هی می گفت در یک برنامه منسجم تر بحث عدد و رقم رو مطرح می کنم. من نمی دونم این کاندیدای محترم این همه پول تبلیغات رو از کجاشون آوردن؟
ای بابا، یادم رفتش . اول مقام ریاست جمهوری بعدش برنامه.
دوم خرداد، نوستالژی یک احساس شیرین.