باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
●
ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون میآید از پیراهنش
●
ای
برادرها! خبر چون میبرید؟
این سفر آن گرگ یوسف را درید!
●
یوسف
من! پس چه شد پیراهنت؟
بر چه خاکی ریخت خون روشنت
●
بر
زمین سرد، خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
●
تا
نپنداری ز یادت غافلم
گریه میجوشد شب و روز از دلم
●
داغ
ماتمهاست بر جانم بسی
در دلم پیوسته میگرید کسی
●
ای
دریغا پاره دل جفت جان
بی جوانی مانده جاویدان جوان
●
در
بهار عمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریز ارغوان
●
ارغوانم!
ارغوانم! لالهام!
در غمات خون میچکد از نالهام
●
آن
شقایق رسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
●
نغمهی
ناخوانده را دادم به رود
تا بخواند با جوانان این سرود
●
چشمهای
در کوه میجوشد منام
کز درون سنگ بیرون میزنم
●
از
نگاه آب تابیدم به گل
وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل
●
پر
زدم از گل به خوناب شفق
ناله گشتم در گلوی مرغ حق
●
آذرخش
از سینهی من روشن است
تندر توفنده فریاد من است
●
هر
کجا مشتی گره شد، مشت من
زخمی هر تازیانه پشت من
●
هرکجا
فریاد آزادی منم
من در این فریادها دم میزنم