باز گردد عاقبت این در؟ بلی! |
| رو نماید یار سیمین بر؟ بلی! |
ساقی ما یاد این مستان کند؟ |
| بار دیگر با می و ساغر؟ بلی! |
نوبهار حسن آید سوی باغ؟ |
| بشکفد آن شاخههای تر؟ بلی! |
طاقهای سبز چون بندد چمن |
| جفت گردد ورد و نیلوفر؟ بلی! |
دامن پر خاک و خاشاک زمین |
| پر شود از مشک و از عنبر؟ بلی! |
آن بر سیمین و این روی چو زر |
| اندرآمیزند سیم و زر؟ بلی! |
این سر مخمور اندیشه پرست |
| مست گردد زان می احمر؟ بلی! |
این دو چشم اشکبار نوحه گر |
| روشنی یابد از آن منظر؟ بلی! |
گوشها که حلقه در گوش وی است |
| حلقهها یابند از آن زرگر؟ بلی! |
شاهد جان چون شهادت عرضه کرد |
| یابد ایمان این دل کافر؟ بلی! |
چون براق عشق از گردون رسید |
| وارهد عیسی جان زین خر؟ بلی! |
جمله خلق جهان در یک کس است |
| او بود از صد جهان بهتر؟ بلی! |
من خمش کردم ولیکن در دلم |
| تا ابد روید نی و شکر؟ بلی! |
از آنجا که سنگها معمولا به پای لنگ برخورد می کنند این غزل هم امشب نصیب ما شد.