اگر روزی توانا شدید که چرخ زمان را برگردانید؛ دوست داشتید جای چه شخصیتی در تاریخ بودید؟
پ.ن1: یکی از آن شخصیتهایی که دوست دارم باشم؛ سربازی است در جنگهای صلیبی. به این شاخ و شانه کشیدنهای فعلی ربطی ندارد. این فقط بیان یک آرزوست.
پ.ن2: این یکی از نوشته های خوب من است. توصیه می کنم یک بار دیگر بخوانیدش. برای این روزها بد نیست مخصوصا پی نوشتهای آن.
من دوست داشتم جای ریچارد دپتون میبودم
اصلا هم ربطی به این شاخ و شانه کشیدنهای فعلی ندارد
:-) جیگرتو!!
من دوست داشتم جای یکی از اون زن هایی بودم که وقتی شیخ صفی الدین مجلسی می گرفتند و در اون به بحث با شاگردانشون می پرداختند یا وعظ می کردند ؛ بالای تالار و تو اون حجره های مخصوص می نشستند...
بعضی وقت هام دوست دارم جای کیمیا خاتون بودم
جای خدا
دل خوش سیری چند!؟
همه چی اوکی شدْْ!!!!؟
همین "دل خوش سیری چند؟!" هاست که مرا از آنچه در نظر گرفته ام منصرف می کند ...
مانده هنوز راه...
طاقت بیاور برادر.
من دوست داشتم «آدم» بودم!
هیچ ندانم من ازین خاطره ها
کاش بودم من ازآنها به جدا...
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم
ما کشته ی آن مه رخ خورشید ...
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست..
الحمدالله اینقدر حسرت و کم و کاست تو تاریخ ایران زیاده که سخت بشه اسم یک نفر رو گفت ! اما همیشه دوست داشتم جای خوارزمشاه بودم ! تا اون اشتباهات مرگبار رو نمی کردم !
سلام
هیچ وقت دلم نخواسته جای کسی باشم ...
آرزو بر جوانان عیب نیست زیرا اینان همان هایی هستند که حقیقت زندگی را درک نکرده اند!