پاسخ به یک نامه

با این که می دانم به دلیل اشتغال روزانه کمی دیر شده است که به این مطلب ادامه دهم  اما نمی دانم خاطر عاطر آن دوست عزیز را کدام سخن، چنین آشفته و شوریده است که اینگونه قلم به دست گرفته است.  گر چه تصمیمی بر پاسخ نبود، چنان که نگارنده آن مطالب پاسخ خود را اگر می جست، می یافت. اما به هر حال:

 

رابطه بنزین با انرژی هسته ای کدام است؟ آیا قطع یارانه انرژی در آینده ما را به سمت غنی سازی برده است؟ یا رشوه خواری و شرکتهای نفتی کاذب توجیه کننده سیاست خارجی معیوب ماست؟ اگر چنین حکمی آورده اید بس به خطا راه برده اید. زیرا داروی ناصواب برای درد دیگر پیچیده اید. اگر ما در انرژی مشکل پیدا کرده ایم ناشی از مدیریت غلط ما در آن حوزه بوده است، دلیلی برای مقابله با جهان خارج نخواهد شد.

 

ای مرحبا به شما که مثال خوب و دم دستی آورده اید! قلدری که زور ما هم به او نمی رسد و همه همسایه ها هم پشت او هستند؛ به ناموس ما تعرض می نماید! تکلیف ما کدام است؟ همچون آدمهای متعصب داد و قال کردن و کتک خوردن ما چه عاید ما خواهد کرد؟ فردا هم روز از نو و روزی از نو. اگر با زیرکی خاصی بتوان به او ضربه ای وارد کرد، بهتر نیست؟ در شورای حکام و آژانس انرژی اتمی تنها 3 کشور از ما حمایت کردند که آن هم نه به دلیل بر حق بودن ما که برای اغراض ملی خودشان. این خود بیانگر این است که این خواسته ما تا چه حد با منطق جهانی سازگار است.  دوست عزیز من تاریخ را ورق می زدم و دیدم که قائم مقام فراهانی ها و عباس میرزاها چگونه قربانی هوچی گری های عده ای شدند و مجبور به قطعنامه های پی در پی و جدایی قسمتهای گرانبهای خاک میهنمان شد.  تاریخ تکرار می شود؟

 

چه نغز و نیکو پیش آمد. دنبال فرصتی برای عاشورا می گشتم تا بنویسمش، چه اینکه شاهد و یک حرف از هزاران وافی و کافی آورده اند. هیچگاه در عاشورا سیاه نپوشیده ام چون فکر می کنم که او قیام نکرد که ما فقط برایش گریه کنیم. اتفاقا او آمد که بگوید:  مقابله و مبارزه با جور حاکم جائر با همه تظاهری که به دین دارد از طواف کعبه واجب تر است . هرچند که مولوی نگاهی دیگر دارد و مقصودی دیگر.  آنجا که می گوید :

روح سلطانی ز زندانی بجست           جامه چه درانیم و چون خاییم دست

روز ملکست و گش و شاهنشهی      گر تو یک ذره ازیشان آگهی

ور نه‌ای آگه برو بر خود گری              زانک در انکار نقل و حشری

بر دل و دین خرابت نوحه کن             که نمی‌بیند جز این خاک کهن  

 

از گاندی سخن رانده اید. گاندی برای بومی کردن نظریة عدم خشونت به جای ارجاع به منابع مقدس هندوها چون ماها باراتا، رامایانا، اوپانیشادها، گیتاوودا، قرائتی دیگر از فلسفة قیام امام حسین(ع) ارائه کرد. او آن چنان بر حقیقت پایداری کرد که به شهادت رسید. فلسفة قیام امام حسین(ع) دفاع از حقیقت از طریق عدم خشونت بود. برای مواجهه با دشمن چند صد هزار نفری با هفتاد نفر به میدان می آید. همسر و فرزندان خردسال و زنان خانواده خود را به همراه می آورد. با فرزند بیمار خود امام سجاد(ع) و شخصیت سالخورده ای چون حبیب بین مظاهر به این صحنه وارد می شود. بنابه روایتی حتی امام از دشمن می خواهد بگذارند تا صحنه جنگ را ترک کند اما آنان از او بیعت می خواهند. همه عناصر و شواهد مبارزه به روش عدم خشونت در قیام امام حسین (ع) وجود دارد و او با عدم بیعت، بر حقیقت تا حد شهادت با تمام یاران و عزیزان خود پافشاری می کند. فلسفة اخلاقی گاندی در پی آن نبود تا مردم را به زور به بهشت بفرستد بلکه او می گفت : زور نمی تواند انسان را اخلاقی بار بیاورد. او طرفدار تفسیر معنوی و اخلاقی از تاریخ بود و می گفت این عشق بود که در طول تاریخ تمدنها را بنا نهاد.  برای همین است که گفته می شود گاندی به امام حسین علیه السلام بسیار ارادت و علاقه داشت.



خرداد 76 به خاتمی رای دادم. هنوز هم معتقدم آن زمان یک رنسانس فرهنگی در کشور ما ایران اتفاق افتاد اما چه حیف که عقیم ماند. باورم نیست که همه آنانی که  رای دادند به دنبال مسائلی بودند که شما اشاره کرده اید چه اینکه آزادی به عنوان اصلی ترین جوهر حیات زندگی انسانی ما اهمیت فوق العاده دارد و پاسداری از آن ضامن بروز تمام ارزشهای والای انسانی است. اما ممکن است تصور شما، همان نگاه محدود و بسته ای باشد که از مظاهر آزادی همان بی اخلاقی ها باشد. اما من چنین نمی اندیشم. آزادی چیز عجیب و غریبی نیست. تنها پلیدیها را بر آفتاب می اندازد و درون را آشکار می کند برای همین سیاهرویان و پلشت اندیشان، خواهان و طالب آزادی نیستند چون درون آنان را بر همگان آشکار می کند از همین رو عموما دین و مذهب را بهانه ای برای جلوگیری از آن می کنند. خداوند به انسان کرامت داد و او را صاحب اختیار کرد که بین فرمان و نافرمان یکی را انتخاب نماید و آدم  نافرمانی کرد، میوه ممنوعه را چشید و لذت گناه را دریافت و البته مجازاتش را هم تحمل کرد. موافق هستم که آن کس که از بند نفس رها نشده باشد شایستگی آزادی را ندارد اما به این بهانه نباید از اصل موضوع غافل ماند. همیشه آفات و امراض هستند اما مانع کشاورزی نمی شود. متاسفاه این روزها گفته می شود که مردم ایران لیاقت آزادی را ندارند و به همین بهانه آن را به وعده ای دور بدل می کنند در صورتی که باید برای بوجود آوردن آن ظرفیت تلاش کرد و مردم را رشد داد.

 

از مصدق گفته اید؛ مصدق برای من بت نیست، غیرقابل نقد هم نیست. اما هنوز هم گاندی وار اسطوره ای برای مبارزه دموکراتیک برای کسب قدرت از یک مقام نامشروع است. اما شک دارم آن کس که شما نام برده اید به چنین جایگاهی دست یابد. در مورد مصدق تاریخ قضاوت کرده است و دیگران را هم آیندگان خواهند نوشت.  باید یاد بگیریم شهدا اموال تملیکی ما نیستند که هر جا کم آوردیم  از مقام آنها خرج کنیم. یاد آنها مجوزی برای سیاستهای نامعقول ما نخواهند بود.

 

اما قرآن! من نگران تحریف قرآن نیستم. خود خدا گفته است که " انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون " اما تفسیرها و قرائتها مختلف است. طبیعی هم هست. ترس هم نباید داشت. عقل را به کار گرفت و با آن مبانی آن را به کار برد. جمله و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة (با دست خویش خود را به هلاکت نیفکنید) هر چند در مورد ترک انفاق ، براى جهاد اسلامى وارد شده ، ولى مفهوم وسیع و گستردهاى دارد که موارد زیاد دیگرى را نیز شامل مى شود، از جمله اینکه انسان حق ندارد از جاده هاى خطرناک (چه از نظر ناامنى و چه عوامل جوى یا غیر آن ) بدون پیش بینیهاى لازم بگذرد، یا غذائى که به احتمال قوى آلوده به سم است تناول کند، و یا حتى در میدان جهاد بدون نقشه و برنامه وارد عمل شود، در تمام این موارد، انسان بیجهت جان خود را به خطر انداخته و مسوول است .

ولى اینکه بعضى از ناآگاهان ، هر گونه جهاد ابتدائى را القاء نفس در هلاکت پنداشته اند، و گاه تا آنجا به پیش ‍ مى روند که قیام سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام ) در کربلا را مصداق آن میشمرند، ناشى از نهایت نادانى و عدم درک آیه است ، زیرا القاى نفس در هلاکت مربوط به جائى است که هدفى بالاتر از جان در خطر نباشد، و الا باید جان را فداى حفظ آن هدف مقدس کرد، همان گونه که امام حسین (علیه السلام ) و تمام شهیدان راه  او این کار را کردند.

نظرات 8 + ارسال نظر
پریسا جمعه 28 بهمن 1384 ساعت 11:13 ق.ظ http://ashkesorkh.blogsky

سلا من بعد با دقت میخونم
هیچکس جنگ و اوارگی نمی خواهد همه صلح و ارامش و سر بلندی را دوست دارند

اسی جمعه 28 بهمن 1384 ساعت 11:46 ق.ظ http://sms59.blogsky.com

سلام
خسته نباشی
یه مطلب
بلاگ جای مقاله نیست
هر پسته بلاگ باید یه حجم مشخصی داشته باشه
نمی دونم چرا بعضی ها بهش دقت نمی کنن.
دوست گلم
فکر می کنی چند نفر حاضرن بشینن این مطلب رو تا اخر بخونن
یه نمه فکر کن
شاید با من هم عقیده بشی
شاد باشی

جلال عباسیان جمعه 28 بهمن 1384 ساعت 12:49 ب.ظ http://akesh.persianblog.com

سلام مجید جان .
خوشحالم که نظر من باعث شد حد اقل کمی مطالعه کنی .
اما اگر بخوام اجواب بنویسم خیلی وقتم گرفته میشه و حوصله اش رو هم ندارم .
فقط :
ادب مرد به ز دولت اوست : orkut.com

دوستت دارم مجید . . .

مطمئن باش جمعه 28 بهمن 1384 ساعت 01:29 ب.ظ

اگه یه مطلب خوب باشه حجم و زمان مطالعه اون اصلا اهمیت نداره تو کارت بکن.

بنده خدا جمعه 28 بهمن 1384 ساعت 03:27 ب.ظ http://janeoshaq.persianblog.com

جنگ و صلح ٬ مسئله این است ؟ اگر امام حسین جنگید و حق داشت ٬ چرا امام حسن نجنگید و باز هم حق داشت ٬ چرا امام علی بیعت کرد و باز هم حق داشت ؟
نمی پرسم که شک کنید ٬ می پرسم که بیندیشید .‌ آن حلقه مفقوده ای که تناقض ظاهری رفتار ائمه را از بین می برد چیست ؟

اسم مهم نیست شنبه 29 بهمن 1384 ساعت 10:20 ب.ظ http://ghabsh.persianblog.com

دوست عزیزم در مجالی اندک آنچه بر من نوشتی را از نظر می گذرانم:موافقم که اقتصاد قدرت می آورد اما قدرت است که اقتصاد پر بار می آورد و مخالفم که گفتی دنیای شمشیر و تفنگ نیست که درست قانون جدید این دنیا قانون جنگل است(یا با ما باشید یا شورای امنیت و ناتو و حمله و....)...درامد بالا و عزت و اقتدار!از کدام عزت می گویی و کدام اقتدار؟عزت آنان چیست و دینشان کدام؟!...!؟و بعدخدا امر می کند(واعدوا کلمه امر مستقیم است نه جمله دوستانه ی خواهشی التماسی!).مخالف دیپلماسی نیستم که اسلام دین گفتگوست اما گفتگو با که؟(کوران و کرانی که جز صدای خویش صدایی نمی شنوند)...موافقم که آب و نانمان بسته به اورانیوم نیست اما بدان که موضوع اورانیوم ما نیست.مشکل دین و کشور ماست.اگر امروز از غنی سازی عقب بکشیم فردایش می گویند نفت و گاز چرا؟تانک و موشک می خواهید چکار؟اگر حتی سلاح سرد خود را هم تسلیم کنیم می گویند:اصلا شما ذاتا تروریستید و و و...از تحریم نترس(ژاپن زمانی ژاپن شد که دروازه هایش را به تمام کشورها بست و هرچه خواست خودش ساخت)و تا هست همین است.جدال اسلام و کفر.جنگ و تحریم(مصایب دوران پیامبر و امامان)داستان جهان ماست.استضعاف و استکبار.خوشی های زودگذر از آن مستکبر و مصایب از آن مستضعف.هرچند که وظیفه ماست که بر مسنکبرین غالب باشیم و....و خود بهتر می دانی...پاینده باشی

برای من عزت دین دیپلماسی را تعریف کن.

سلام دوشنبه 1 اسفند 1384 ساعت 04:13 ب.ظ http://shahed.blogfa.com

سلام
در کوی ما روز بعد رسید چون صبح آمد
هنوز ملت ما باید تجربه ها کند تا دریابد آنچه را که می بایست درمی یافت.
پایدار بمانی

زهره سادات سه‌شنبه 2 بهمن 1386 ساعت 03:05 ق.ظ http://www.pardisemouod.blogfa.com

سلام

کسی که اهل مطالعه باشه تا آخرش می خونه من که دو بار خوندم تازه ذخیره هم کردم.
اما مجید آقا بسیار جالب و با دقت بود. همه چیز سر جا و عالی بود. به دوستتان جلال که برای آزرده کردن شما گفته که رفته و مطالعه کرده اید و بعد جواب او را داده اید می گویم که اگر بی مطالعه جواب میداد که اینگونه پخته نبود. کاش تمام آنهایی که با من در زمینه ی تخصصی خودم بحث می کردند جوابهای من را بعد از یک ماه اما با مطالعه می دادند.

در هر صورت مجید آقا بسیار تشکر می کنم.

پ ن. مطلب ایران هسته ای بسیار وزین بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد