پاچه خواری به شیوه همشهریان ما

 

تا جایی که یادم می آید واژه شکوهمند در ادبیات عرفی ما عموما برای انقلاب اسلامی کاربرد داشته و دارد. همشهری عزیز ما در عتبات عالیات چه فتحی کرده اند که بازگشتشان شکوهمند است؟ صلحی؟ اتفاقی؟ قراردادی؟ شکستن دندان استعماری؟ چه؟

 

شهری که در شورای شهرش الفاظ رکیک رد و بدل شود؛ مسوولین شهرداری اش به دنبال زمین خواری و تغییر کاربری باشند و .... چه جای ورود است؟ فرماندارش مدام تغییر می کند و نماینده اش قبضه قدرتش را تا خدمات ادارات گسترده است؛ شما بگو با چنین فضایی چگونه می شود کار کرد؟ چگونه می توان از فرهنگ و خیام و ... اسم برد؟

 

صحبتم بر سر اشخاص نیست؛ حرف از فرهنگی مذموم و نکوهیده است. عزم عظیمی می خواهد .

 

پ.ن :

 

نهان گشت کردار فرزانگان

پراگنده شد نام دیوانگان


هنر خوار شد جادویی ارجمند

نهان راستی آشکارا گزند

 

شده بر بدی دست دیوان دراز

به نیکی نرفتی سخن جز به راز

 

کودتای نرم

    گفته اند دموکراسی استقرار یک نظام دلخواه نیست بلکه ساقط کردن بدون عوارض یک دستگاه نامطلوب است.  بدین ترتیب حکومت کار آمد آن است که در صورت نارضایتی مردم اصلاح شود یا ساقط گردد.

 

روزهای خرداد 84  دوستان عزیزی شادمانه و امیدوار به محمود احمدی نژاد رای دادند گمان داشتند به واقع دستی از غیب رسیده است که دامن هر چه فساد و تبعیض است برچیند و چنگال مافیای اقتصاد را از جان مردم قطع کند و ... چه آرزوها که بر باد بود.  بهشان می گفتم  دولت خاتمی و حتی هاشمی هر چه بودند و هر چه کردند  ساختارها را به نفع خود تغییر ندادند یا لااقل وقت مقتضی قدرت را تحویل دادند. اینها که سوار بشوند به این سادگیها و به این زودیها پیاده بشو نخواهند بود.

 

اگر قبلا در مورد سوء نیتشان شک داشتم الان یقین کامل دارم. یقین کامل دارم که شعارهای عدالت گستری و رفاه مردم و ... جز وعده های پوچ و توخالی هیچ نیست. سهمیه بندی بنزین بیش از آنکه از برای بهینه کردن مصرف سوخت باشد به خاطر ترس از تحریم ها و فشارهای جهانی است وگرنه چه دلیل داشت این همه عجله در کار باشد؟ چرا اجرای طرح تا تعطیلی دانشگاهها تاخیر داشت؟ چرا سهمیه بندی درست شب تعطیلی یکماهه مجلس اتفاق می افتد بدون هماهنگی با باقی وزرای دولت؟  دولتی که سرتاپا دروغ و ریاکاریست. اعلام می کنند تا دو ماه دیگر سهمیه آزاد اعلام می شود وقتی آبها از آسیاب افتاد احمدی نژاد چشم در چشم هفتاد میلیون ایرانی دروغ دیگری می بافد و سهمیه آزاد را خلاف عدالت می داند. ابلهند آنانی که خیال می کنند شکاف فقیر و غنی با این سهمیه بندیها و کوپن فروشیها پر خواهد شد. آنوقت دوست عزیز، رفیق شفیق ما، روشنفکر بالقوه می فرمایند " اه. سیاست. بی خیال بابا! چرا اعصابتو خرد می کنی؟ اونقدر دغدغه های مهمتر هست ..." – نمی فهمم اون اعصاب بلورینت رو برای کی گذاشتی آک بمونه؟- مضحک نیست؟ مردم عزیز و شریف ما و البته همیشه در صحنه؛ خواب تر از همیشه، دم بر نمی آورند.

  

سازمان برنامه و بودجه یک شبه به تلی از خاکستر بدل می شود تا دیگر هیچ نهادی را یارای مقاومت در برابر زیاده خواهی دولتیان نباشد تا محصولی های ریز و درشت سپاه پاسداران بتوانند پروژه های کوچک و بزرگ را قبضه کنند و درآمدش را بریزند توی سانتریفیوژهای نطنز. واقعا چطور می توان به چنین دولت شتر،گاو،پلنگی اعتماد کرد که از انرژی هسته ای استفاده صلح آمیز خواهد کرد؟

 

هیچ بعیدی نیست فردا صبح که بلند می شویم، بشنویم با عنایت مقامات بالا، ماموریت محمود احمدی نژاد  4 سال دیگر تمدید شده است. کودتا که همیشه توپ، تانک، مسلسل نیست گاهی اوقات نرمتر از آنچه که فکرش را بشود کرد بیخ گوشمان اتفاق می افتد.

 

باور کنید گاهی اوقات خسته می شوم از این همه غرولند و نق زدنهای بی حاصل. اما چه می توان کرد؟ به قول مولوی کوشش بیهوده به از خفتگی. شاید شما هم مثل آن دوست نویسنده اولویت دغدغه هایتان را  به جمع کردن تیله های رنگی بدهید یا بروید بشینید پای "طنز چارخونه". اما خب فعلا برای من اینها مهمترند. برای دفع این بلا هر کس در هر جا تا هر جا که دستش می رسد باید به میدان بیاید. هرچند که نیمه خالی و پر لیوان را با هم می بینم اما امیدوارم اینها همه هذیان یا حداقل کابوسی گذرا باشد.

 

 

پ.ن: تنی چند از دوستان سایتی راه انداخته اند به نام آپارنی. برایشان شجاعت و موفقیت را خواهانم.

تفاوت

به این جمله ها توجه کنید:

 

 

  • Hand on heart, I did what I tought was right. I may have been wrong, that's your call.  
  • Sometimes the only way you conqur the pull of power is to set it down.

      

 

نمی دانم از این دوجمله نتیجه قطعی گرفت یا خیر؛ اما بی شک کلام سیاستمداران برخاسته از روح سیاسی جاری در جامعه است.  او گفته است :" بد و خوب، من فکر می کردم آنچه انجام داده ام درست بوده است." برداشت من این است که او مسوولیت هر آنچه انجام شده  بر عهده گرفته است. در صورتی که در فرهنگ و نظام ما تمام تلاشمان را به کار می گیریم که مسولیت نپذیریم.

در ازدواج ایرانی این جمله معروف است که اگر خوب شد که شانسم بود اگر هم بد شد که پدر و مادرم کردند.

در ادارات تا جایی که بشود ارباب رجوع را به مقام بالاتر ارجاع می دهند.

در ساز و کار سیاسی مان هم که تا امریکا و جناح مخالف هست ما چرا دنبال مقصر بگردیم. اینجا هم جمله نگذاشتند کار کنیم معروف است.

از این دست نمونه ها زیاد است و من فقط می خواهم تفاوت را نشان بدهم.

 

در جای دیگری از سخنرانی می گوید: گاهی اوقات تنها راه غلبه بر کشش قدرت این است که آن را کنار بگذارید. اتفاقا این مورد در کشور ما مصداق خلاف زیاد دارد. صندلی قدرت آنقدر پرکشش و چسبناک است که هرکس بر روی آن بنشیند دیگر نمی شود از روی آن بلند شود. سیاستمداری جوانی اش را در این راه گذاشت که انقلاب را به پیروزی برساند، رقبای سرسخت را کنار یزند، کشور بعد جنگ را بسازد و تحو.یل یک نوگرای دینی بدهد. بعد دوباره مجبور می شود خود او بیاید چون کسی دیگری نیست و –به نظر من واقعا- نبود. رییس جمهوری فکاهی کشور را به دست می گیرد و جو قدرت تکانش می دهد و همچون کودکی که با کوهی از خمیر مواجه شده است انگشت خود را در هر سوراخی فرو می کند تا حس کنجکاوی اش را ارضا کند؛ روزی زنان را به ورزشگاه فرا می خواند و فردا با لگد و باتوم زنان را به بازداشتگاه می فرستد . از آوردن پول نفت بر سر سفره مردم سخن می گوید اما فردای کاخ ریاست جمهوری یادش می رود. در هنگام بررسی بودجه می گوید آنها که گوجه فرنگی ارزان می خواهند بیایند از سر کوچه ما بخرند و هزار و هزار داستان مضحکتر و رنج آورتری که من و ما نمی دانیم و درز پیدا نمی کند. زمین و زمان را به هم می دوزند و انتخابات را تجمیع می کنند تا این سوگلی نظام را هر طور شده نگه دارند. طرفه اینکه سیستم و نظام و فرهنگ مردم هم پذیراست. یعنی مردم  هم دوست دارند خاتمی که دلشان را برده و فرصتها را دود کرده و فرستاده است هوا بیاید و دوباره صاحب کرسی شود، چون او نازنین است. احمدی نژاد را خواستند چون مثل آنها لباس می پوشد  و ...

 

حرفم این نیست که فرهنگ سیاسی مردم کشور ما به اندازه سابقه سیاسی - تاریخی کشوری است که سیاستمدارانش سالها و سالها دنیا را به استثمار کشانده اند. نه؛ اما لازم است که خیلی چیزها را یاد بگیریم حتی سیاستمداران خوشنام ذره ای مسولیت پذیری.

 

 

پ.ن: کسی از این پوسترها چیزی یادش هست؟