رئیس جمهور نوکر ملت است

تقریبا قابل پیش بینی بود. حدس می زدم که ملت نوکر می خواهد. از بسیاری تحلیلگران بهتر می فهمید پیرمردی که با شعار " نوکر ملت ایران" پا به ساختمان وزارت کشور گذاشت. من متعجبم که هنوز نفهمیده ایم که متاسفانه و بدبختانه این شعارها هنوز کارکرد دارند؛ یعنی وقتی کسی می گوید " من خادم جمهورم " یا " رئیس جمهور نوکر ملت است " مقبول عام می افتد. هیچ صحبتی از کرامت و قدرت شخص به میان نمی آید. ساده بینی و ظاهراندیشی کامل. بحث تحقیر ملت نیست. حوصله شکوه وناله کردن هم نیست. قصد اتهام به معین یا کروبی و هاشمی هم ندارم. روی سخنم با نخبگان میانی است.

در این 8 سال تمام توان را یا در پای وبلاگ ریختیم و یا در روزنامه که آن هم دائم به دادگاه مشرف می شدیم.

ببنید . مردم نیاز به آگاهی دارند اما مردم ایران اهل ایرانند و فرانسوی نیستند. از آنجایی هم که خیلی اهل مرام هستند، دوست دارند کسی که نقش رهبرشان را دارد بسیار به خودشان نزدیک باشد. از همین رو است که علی شریعتی و جلال آل احمد تا نسلها در اذهان مردم باقی خواهند ماند و به نظر من همین اخلاق باعث می شود تا فردی که می گوید "نوکرتم" دل و رای خود را می بازند. برایم عجیب بود که حتی در دانشگاه که مظهر و نماد روشن اندیشی است نیز دچار همین تاربینی ها بودند.

به هر حال همکنون، چاره کار را در نشستن و نوشتن نمی بینم. در بیرون آمدن و به میان مردم رفتن نتیجه می گیریم. عمق دانشمان خوب است اما سطح آن افراد کمی را گرفته است. حس می کنم اگر بتوان شیخ مهدی کروبی را در مسیری که انتخاب کرده است یاری کرد کمک بزرگی به جامعه روشنفکری کرده ایم. در ضمن مسائلی که تو مشارکتی هستی و من کارگزارانی و فلانی کجایی دردی را دوا نخواهد کرد الان برای حداقل 8 سال نیاز به اجماع و همفکری و همدلی و اندیشیدن به یک هدف داریم.

دور دوم انتخاب چیز دیگری را نیز معلوم کرد و آن هم نادرست بودن نظریه توطئه است. من فکر می کنم تا دیشب حتی تا اعلام نتایج خیلیها فکر می کردند برنده نهایی اکبر هاشمی است و همه اینها بازی خود اوست. چنان که در خرداد 76 گفته می شد خاتمی سوپاپ اطمینان رژیم است و یا در رد صلاحیتهای مجلس که اینها برای به صحنه کشاندن مردم در لحظه آخر است و در نهایت همه تایید خواهند شد و... به نظر می رسد این تئوری چندان هم قابل اعتماد نیست.

به هر حال این پیروزی را به تمامی طرفداران آقای احمدی نژاد تبریک می گویم و از صمیم دل برای او دعا می کنم امید 17 میلیون نفر را به یاس بدل نکند. گرچه که به مدد صندوق ذخیره ارزی و بشکه های 50 دلاری نفت یاسی نخواهد بود.

البته او رئیس جمهور بقیه هم هست و بقیه هم اعتراضها و خواسته هایی به حق را دارند و او در مقابل آنان نیز مسوول است.

یا علی مدد.

 

خاطرات یک سیاستمدار

این روزهای سخت و پرابهام من به یک جمله از اکبر هاشمی فکر می کنم. " آخر همیشه آرزو داشتم در زمان حیاتم ببینم که دستهایی تواناتر این امانت را از ما تحویل بگیرند و ما بنشینیم و ببینیم و خدا را و مردم را شکر کنیم"

چه امانتی و کدام امانتدار...

این حس پدری است که بعد از سی سال می بیند خانواده ای نابسامان و از هم گسیخته دارد. او باید از همان ابتدا به این روزها اندیشه می کرد. یادآوری شیرین آن جمله امام که گفته بود: امروز جمهوری اسلامی روی کاکل شما دو نفر می چرخد" این روزها به خاطره ای تلخ برای او بدل شده است چون به واقع کسی نیست که بتواند جایگزینی آن دو را بکند. و این اتفاقا به ویژگیهای شخصیتی مربوط نمی شود بلکه به ساختار نظام و قانون اساسی ایراد وارد است که به قول مسعود بهنود همه قدرتها و جریانات معطوف به یک سمت و یک نفر است که اگر حتی صالح ترین فرد هم بر جای او تکیه کند سرنوشتی همچون او برایش رقم خواهد خورد.

شاکله اصلی نظام نقائص جدی و بنیادی دارد که باید تعمیر اساسی شوند و گرنه 10 بار هم خاتمی 20 میلیونی انتخاب شود همینی می شود که می بینیم. نظام در هر انتخابات ( که فردی جایگزین می شود) هزینه سنگینی پرداخت می کند و من نمی دانم آیا همه نظامهای پایدار دنیا چنین اند؟

از اینها که بگذریم امشب مصاحبه احمدی نژاد را نگاه می کردم. در پاسخ به یکی از سوالات گفت که خط مشی فرهنگ را دولت تعیین می کند و هنرمندان در آن آزادنه(!) به فعالیت می پردازند. از فردا باید منتظر بود که شعر شجریان را هم او به دست مبارک خویش نوشته و به او می گوید بخوان.

 ساده اندیشی و بلاهت محض است اگر فکر کنیم وام ازدواج او هدفی جز فریب داشته است. مردم ساده دل چشمشان به روکش آسفالت و سنج و دهلی است که به مسجدشان داده است و در او بوی خوش خدمت را می شنوند.

مردم ما را چه می شود ؟