پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟

می خواستم در مناقب محمود احمدی نژاد قلمفرسایی کنم و وقت خودم و شما را بگیرم اما دیدم عمده کسانی که این وبلاگ را می خوانند نه برای تحلیل به اینجا می آیند و بیشتر به خاطر رابطه دوستی که بین ما هست سرکی می کشند؛ منصرف شدم. از اینها گذشته باز هم اکثر مخاطبان اینترنت خودشان محلل شبانه روزی سیاسی هستند و به حرفهای من هم احتیاجی ندارند.

این منش و رفتار خارج قاعده او در میان عوام - آنهایی که دسترسی آزاد به اخبار و اطلاعات ندارند و یا تنها راه ارتباط با فضای خبری بیرون 4 کانال لس آنجلسی نی ناش ناش است- خریداران پر و پا قرصتری دارد. راه برون رفت از این بن بست نشر آگاهی است. آگاهی به روستائیان و مردم کوچه و بازاری که فکر می کنند جمهوری اسلامی خدمت بزرگی در حقشان کرده است. هر کس دستش به هر کجا می رسد باید در این رسالت سهمی بردارد. تغییرات گسترده در سپاه پاسداران، استانداری ها و همچنین انتخابات ریاست جمهوری سال آینده را جدی بگیرید.

اسارت

 یادم هست اولین کسی که عراق را کشور دوست و برادر نامید؛ عطاالله مهاجرانی ریاست وقت مرکز گفتگوی تمدنها بود. چیزی که باعث تعجب عمومی شد و جای سوال هم داشت که چگونه می توان کسانی که روزی روبرو ایستادند دوست و برادر نامید.  در دهمین نمایشگاه صنعت هیاتی از عراق آمدند که متشکل از اعضای اتاق بازرگانی نجف و دیوانیه بودند. آمده بودند تا زمینه های برقراری رابطه های تجاری را بررسی کنند. در مذاکراتشان می گفتند که کشور ما پر شده است از اجناس چینی، دوست داریم عراق از محصولات شیعی بهره مند شود و ...

 

 

لحظه وداع چنان همدیگر را در آغوش کشیدیم که گویی دوستانی قدیمی هستیم که مدتهای طولانی در فراق بوده اند.

 

بعد فکر می کردم چه چیزی جز حماقت یک دیکتاتور و ترس یک ملت می تواند باعث می شود هزارها جوان کشته شوند؛ عده کثیری از زن و فرزند و خویشان جدا و اسیر شوند. بسیاری خانه ها ویران شوند و میلیونها دلار به جیب کارخانه های اسلحه سازی ریخته شود. تازه اینها در مقابل ضربه های روانی- اجتماعی پس از جنگ هیچ نیست. اصلا به کشور دیگری حمله کردند و جنگیدند  برای چه؟ برای عقده خود بزرگ بینی یک نفر؟!

خدایا ما را نجات بده.

 

 

پ.ن1: بالاخره دهمین نمایشگاه صنعت برگزار شد. امسال سوای رضایتمندی اکثر شرکتها دو اتفاق جالب و خوب افتاد.

·          برگزاری همایش صنعت جوش و برش در کنار نمایشگاه صنعت

·          سفر هیاتی از اتاق بازرگانی نجف و دیوانیه و استان بابل عراق

اولی با تلاش آقای فرساد فرقانی و دوستانش شکل گرفت و بسیار مفید و موثر  بود. دومی هم برای شرکت کنندگان اسباب رضایت خاطر و همچنین جرقه هایی برای گسترش زمینه های تجاری بود.

 

پ.ن2: فوشنجان بودم. دمدمای غروب بود. کنار باغی ایستاده بودیم. گفتم اگر زمین بگیری باید آب بخری و آب که خریدی درخت می کاری درخت که کاشتی باید مراقبتش کنی و ... اسیر می شوی.

پیرمرد گفت: زندگی همین اسارتهاست. دیدم راست می گوید.

ازدواج می کنیم به خاطر نیازی که داریم. پس از مدتی بچه مان می شود. تربیت و پرورش او شرطمان است و ... اسیرش هستیم. بی خود نیست که گفته شده " همانا اموال و فرزندانتان فتنه اند"