باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
از آغاز عهدی بسته ام تا جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم
مولوی
در این مدت که نبودم:
فرصتی بود تا از قال و مقال روزانه کناره گیرم و به خودم و آنچه می اندیشم بهتر بپردازم.
فرصتی بود تا داشته هایم را در میان ناآشنایان به بوته آزمون گزارم و در ناآشنایی، آنها را به قضاوت بنشینم.
فرصتی بود تا در خلوت و تنهایی از آنچه دست نیافتم، بگذرم و به آنچه دست نیافته ام بیشتر بیندیشم.
فرصتی بود تا میان ارواح متفاوت گردش کنم و آنها را از میان خودشان نظاره کنم.
فرصتی بود تا ناتوانی ایدئولوژی آمیخته به دین را از پاسخگویی به زبان روز شاهد باشم.
فرصتی بود تا گاه به گاه در بزم با محمد بلخی ( مولوی ) مهمانی کنم و سروش صبحگاهی او را گوش جان دهم.
فرصتی بود تا دریابم که دست فقر تا کجاها می تواند دامن فساد و اعتیاد را در یک شهر بگستراند.
به هر حال تجربه ای بود که به داشتنش می ارزید. طبیعت استوار و دشتهای وسیع پادگان، رایحه ای بود در فضای خشک و تنگ نظامی. بارها و بارها عشوه گری تمام عیار خورشید، مرا غرق در زندگی می کرد و می دیدم که این قدرت هستی چگونه امید را به ما آدمیان خاکی هدیه می کند. کوههایی بودند استوار که توان نظامی بشر هم نمی توانست در اراده آنان هیچ خللی ایجاد کند اما همانها هنگام غروب، سر به سر ابرها می گذاشتند.
درک کردم که آزادی حتی برای اندک مدت چقدر قیمتی است!
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید راز
عطر حضورتان در کلبه ای دیگر پیچیده بود.
آمدم به خوش آمدگویی
و منتظر تا که چه وقت از دانسته های این راه ما را به سفره ای گسترده میهمان گردانید.
می سوزد و خاک می شود دودی کو ؟؟؟
سلام
خوش آمدی.
آزادی، آزادی، آزادی ...
حرف دل منه
برام دعا کن
be pish hamegan amadi o az pish man Rafti
یک شهر را که در نظر بگیر! رنگ همه چیز در شمال و جنوب شهر متفاوت است.
معنای اعتیاد در بالاشهر کاملا متفاوت از همان معنی در جنوب شهر است. معتاد بالاشهری کاملا با کلاس و پرستیژ خاص اعتیاد را به دنبال خود می کشد و این در صورتی استکه اعتیاد. معتاد بدبخت جنوبشهری را به هر صورتی که بخواهد به دنبال خود خواهد کشید!!!!!!!
به نظر من سربازی با تحصیلات آکادمیک لذت همان معتاد بالاشهری را می برد و سرباز صفر بیچاره......
هر جا هستی خوش و خرم باشی
سلام دوست من
آزادی !
معنی آزادی رادرروزگاران نه چندان دورخوب می شناختم ولی اکنون کلمه اش کمی برایم آشناست .فقط کمی .
کاش ازتجربیاتت بیشتربرایمان می گفتی ومن نیزحس خوب آزادی راهمانندتوسرشارمیشدم .
موفق باشی .
Wb
سلام.خوبی؟آزادی!وقتی داریم قدرشو نمی دونیم.البته هیچ وقت آزاد نبوده ایم.این آزادی که قبل از اسارت داشته بودیم اسارتی خفیفتر از اسارت کنونی است.ما همیشه در بندیم مگر...(...را تفسیر مفصلی است).به یاد روزهای رفته...موفق باشی
سلام به نظر من توی تاریخ خیلی ها می تونستن در برابر ظلم و زورگویی سکوت کنند در این صورت دیگه هیچ وقت برای ما وآیندگان اسطوره و قهرمان نمی شدند مثل امام حسین (ع) امام می تونستند با بیعت با یزیدجلوی شهادت خود و یارانشان را گرفته و همینطورنگذارند خانواده شان اسیر وآواره شوند اما الان دیگه حماسه عاشورایی وجود نداشت بعضی وقتها آوارگی و درد ورنج به خاطر اعتقادات لازمه اگه ما خواست کشورهای استعمارگر وغربی رو قبول کنیم به منزله پذیرش حاکمیت انهاست و این خلاف اصول مسلمانی ماست.