انتخابات ریاست جمهوری ۳

سال نو مبارک.

از این که در نوشتن تاخیر شده است عذر خواهی می کنم؛ ننوشتنم به دلیل مشغله کاری و سفر بود هر چند دلیل اصلی اش این بود که نمی آمد که نمی نوشتم.

در مطلب پیشین سعی داشتم که از هر کاندیدای احتمالی خلاصه ای از سوابق و توانیاییها و ضعفها بنویسم. ورود آقای موسوی به عرصه انتخابات و کناره گیری یکباره آقای خاتمی بسیاری از برنامه ها و احتمالات را به هم زد و الان هم فرصت پرداختن به آن نیست.

همین اول نکته ای را روشن کنم که در باب قضاوت افراد همیشه باید سعی کرد دو نیمه لیوان را با هم دید. عیب را اگر می بینیم هنرش را نیز بگوییم. در مورد میرحسین موسوی نیز همین گونه خواهد بود. قبل تر ها یعنی در انتخابات 84 نیز سخن از میر حسین به میان آمد، اما تنها سخن بود. امروز او آمده است و لباس کاندیداتوری بر تن کرده است. آن زمان دو مطلب ( 1 و2 ) نوشتم. امروز اما داستان انتخابات کمی متفاوت شده است. میرحسین موسوی خاتمی را کنار زده است، از سایه به آفتاب آمده است، بیانیه داده و سخنرانی نموده است. همانطور که قبل گفتم عمده اختلافش با دوستان اصلاح طلبش بر سر مفاهیم بنیادی انقلاب مثل ارزشها و بازگشت به آن دوره است. به نظر من او در بیانیه اش نشان داد تغییر چندانی نکرده است و بر سر آرمانهایش ایستاده است. گفته است که برنامه اقتصادی اش را ارئه خواهد کرد اما کسی که خود را معتقد به اصول و ارزشها بداند آیا می تواند به اقتصاد آزاد و بازار روی خوش نشان بدهد؟ بعید می دانم. باید اعتراف نمود بسیاری  از تولید کنندگان امروز ما با حمایتهای آن زمان توانستند تولیدشان را ادامه دهند.

البته با این رفتار شعاری که همیشه سر و صدای زیاد دارد و خروجی اش آنقدر نیست که می باید مشکل داشته ام. این که در سخنرانی ها مدام به مصادیق بپردازیم که چنین می کنم و چنان فلان گشت و گرد را جمع می کنم دردی را درمان نمی کند باید آب گل آلود را از سرچشمه صاف کرد. باید اهل عمل بود.

اگر میرحسین می خواهد برای جوانان کاری بکند اولینش بازگرداندن شادی میان آنهاست؛ حلقه مفقوده فرهنگ امروز ما نبود شور و نشاط است و البته نان.  

 

پ.ن1: مسافرت بودم و در سفر کاری نمی توان زیاد نوشت اما با اینحال وصف العیش نصف العیش. این هم عیدی ما گرچه کمی بیات شده باشد. ۱۰۰ سال به همین سالهای با هم بودن و مهربانی کردن تو.  

 پ.ن۲: اینجا را هم بخوانید تا از حرفهای محمود احمدی نژاد یادتان نرود.

انتخابات ریاست جمهوری ۲

چند روز است که می خواهم برای آمدن آقای خاتمی به میدان انتخابات مطلبی بنویسم. گرفتار هستم و مطالب آنقدر زیادند و پراکنده و جمع ناشدنی که به کاغذ و قلم نمی رسند. از طرفی احساس می کنم فضای سایبر هم همینگونه است.

آقای خاتمی شریف است و بزرگوار؛ جای انکار ندارد. ویژگیهای مثبت اخلاقی بسیار دارد که آنها را می ستایم. که دروغ نگفت اگر به اقتضائاتی راست نگفت. صمیمی، گرم، خودمانی و دوست داشتنی است اما محترم است و محتشم. با او می توان راز گفت و شنید و دعوتش کرد که برایت خطبه بخواند. با خاطرات خوب ما پیوند عمیق دارد. همان بس که او بهانه شکست نرم یک انحصار بود. نه بزرگی بود به همه فشارها و زورگوییها. امید ما بود. عاشقش شدیم. حرف دلمان شد. می خواستیم او رویای ما را پیش چشممان زنده کند. آن روزنامه های پر نشاط و کلاس پر شور دبیرستان را چه کسی می تواند از یاد ببرد؟ یا آن روز دیدنی پس از پیروزی بر استرالیا را در فوتبال؟ روز برفی کنفرانس سران اسلامی را چطور که همه به خاطر شخص آقای خاتمی در سطح بالا در این کنفرانس شرکت کرده بوند؟ اینها همه نوستالژی شیرین ماست.

اما چرخ روزگار آنطور که می خواستیم نگشت. نشد. فشار و کشاکشها آغاز شد و دست آنهایی که توفیقش را نمی خواستند به خون آلوده شد؛ از حمله گروههای فشار گرفته تا قتلهای زنجیره ای تا بازداشت شهرداران تهران تا توقیف مطبوعات تا ....

همین شد که روز به روز فتحمان کردند و قهقهه مستانه سر دادند که "برو به خود خاتمی بگو بیاد اینجا ازت حمایت کنه" وزیر اصلی کابینه که بازوی راست اجرای کشور بود در زندان بود و نبود کسی که حمایتش کند و ....

خب اینها همه هست.

اگر شیخ مهدی کروبی سهم خود را می خواهد و از 84 حزبی ساخته و روزنامه ای راه انداخته و آدم با جراتی است در مقابل رهبر به چون و چرا برخاسته بود؛ هم او بود  که قانون اصلاح مطبوعات را که یکی از دو کار مهم دولت خاتمی و مجلس ششم بود به واسطه حکم حکومتی ! ملغی کرد و مطبوعات نوخاسته، یک شبه توقیف شدند.

اگر محمود احمدی نژاد از همکنون تمام ابزارهای ممکن و ناممکن را به دست گرفته است تا بار دیگر به وعده ای و عدالت نمایی رای مردم را به توبره بکشد و 4 سال دیگر تحمل کنیم بدتر از آنچه که تا کنون دیده ام؛ ما که می دانیم در صندوقش غیر لعنت نیست و نبود.

اگر در این 4 سال تنها دروغ شنیده ایم و ریا دیده ایم اعتقاد ما به راستی و درستی که از بین نرفته است.

اگر قیمت نفت این تنها راه معیشتی ما ایرانیان کاهش یافته است؛ اگر حجم سرمایه گذاری خارجیمان عملا نزدیک به صفر است؛ اگر سال 88 سال بیکاری و فقر است؛ اگر ، اگر ...

ما که امیدمان را ازدست نداده ایم و آینده مان را، ایرانمان را با دستان خودمان می سازیم.

نفس حضور آقای خاتمی نشاط و جنب و جوش را میان توده های مردم و سیاسیون ایجاد کرده است که قابل ستایش تر از خود خاتمی است.

 

یک سوال

اگر روزی توانستید نامرئی شوید: اولین جایی که می رفتید کجا بود؟  

 

 

پ.ن: یک اتفاق خوب افتاده است. شبکه تلویزیونی BBC فارسی آغاز به کار کرده است. تحلیلهای مختلفی در روزنامه ها در این مورد نوشته شده است. به اخبار و موضع گیریهای سیاسی شان کاری ندارم ولی به نظر من تنها شبکه ایست که کار حرفه ای رسانه ای می کند. به خصوص توصیه می کنم گزارشهایشان را ببینید و بشنوید.