حمایت از جنبش سبز

هنگامه غریبی است. حالم چند روزی است که دیگرگونه شده است. هیچ نمی دانستم، به ذهنم هم نمی رسید که مسیر این انتخابات این گونه رود و اینطور شود که شده است به آن معنی که رقیب بر خانه نشسته است اما ما غمگین نیستیم عصبانی هم نیستیم. شادمانیم شادمانیم و شاکر خداوند را که نقاب از چهره نفاق برداشت و مکرشان را به خودشان برگرداند. فرض کنیم در بهترین حالت کروبی یا موسوی رییس جمهور می شدند همان آشی بود و کاسه ای که 8 سال خاتمی بود. مجبور بودیم استخوان در گلو کنیم و نان در خون بزنیم و جز ناامیدی دیگرچیزی در دلمان نمی بود؛ مگر ثمره دولت خاتمی احمدی نژاد نبود؟ مگر احمدی نژاد نتیجه ای جز ناامیدی و یاس ما بود؟ پروردگارا دوست می داریم تو را که دوستمان داری و فراموشمان نکرده ای! هر بیانیه ای که موسوی می دهد موجی از امید را بر می انگیزد؛ این که راه زندگی مبارزه جویانه مسالمت آمیز را باید طی کرد. کجا در زمانه اکنون چنین بوده است؟ این امید! قدرش را باید خوب دانست وهمچون جان از آن محافظت کرد. این شور و نشاط سیاسی و هدفی که برایمان پیدا شده است  کجا همانندی داشته است؟ کدام جرات می بود که در جایی که همه جز تملق بافی کاری ندارند آتش سواری بیرون جهد و خورشیدی نو بردمد؟ دیگر سو جوانانی که راهپیمایی سکوتشان اذهان عمومی دنیا را تکان داد و مردمی که ثابت کردند هیچ خشونت خواه نیستند و خون را با خون و سیلی را با سیلی جواب نمیدهند. چه رسوایی از این بالاتر؟ چه کسی فکر می کرد کهریزک جایی تابلوی ننگ همانها شود که دین را دستمایه مطامع خویش کرده اند و شیخ شجاعی پیدا شود و طشتشان را از بام بیندازد؟ مضحکش می دانید کجاست؟ آنجا که سعی می کنند با خشونت و بی تدبیری کار را جمع کنند طرفه آنکه مردم از راهی که آمده اند باز نخواهند گشت.

 

پ.ن: نمونه های  این بی تدبیری ها رنگ سبز علوی است نمونه دیگرش تصمیم به نفاق انداختن میان رهبران جنبش به شیوه های بچه های دبستانی است. به نظر شما آیا لازم است که تاکید کنیم  که میان ما و  شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی در مقطع کنونی هیچ اختلافی نیست؟

انتخاباتی که تمام نشد

نوشتن این روزها سخت است. نه اینکه حرفی نباشد که از زیادی است؛ از بهت و حیرت و از بیم و امید است و البته سرعت وقوع اتفاقات که مجال تحلیل را تنگ و باریک می کند. اما احساس می کنم این اتفاق با گذشته ها متفاوت است و به دلایلی که به نظر می رسد توفقش اگر ناممکن نباشد سخت و طولانی است:

·          این حرکت سر دارد آن هم نه یکی؛ چندتا! اکبر هاشمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی از اصلی ترین مخالفان خودی این جریان هستند. در گذشته به خصوص بعد از دوم خرداد هر اتفاقی که می افتاد همه منتظر کسی بودند تا سررشته کار را به دست بگیرد. اما این بار دو نفر معتقد به وجود تقلب در انتخابات و اکبر هاشمی نیز به خاطر توهینهایی که در طول مدت انتخابات به او شده بود پیدا شدند و سید محمد خاتمی نیز.

·          این حرکت فرهنگ دارد. خاطرتان اگر باشد دوم خرداد 76 که حماسه شد با خود واژه هایی را به میان ادبیات عمومی آن روزها  آورد که قبل از آن سابقه نداشت. مثل جامعه مدنی، قانونمندی، گفتمان و ... اما هیچ موسیقیی، عکس و تصویری خاطره ساز نشد. این روزها به تعدد شاهد انتشار موسیقی و یا کلیپهایی هستیم که حاوی مضامین انقلابی و حماسی اند.

·          این حرکت سازماندهی شده نیست. که اگر بود تا به حال سربازان گمنام و بانام امام زمان پیدایشان کرده بودند و به سزای اعمالشان می رسیدند. و دیگر اینکه حتی اگر – فرض محال- آن کسانی که در دادگاه اعتراف کرده اند مسببین اصلی اغتشاشات باشند که الان دیگر صدایی نمانده بود.

·          هیچگاه تا به این اندازه شاهد سرکوب و فضای بسته و امنیتی نبوده ایم و یا حجم دستگیریها تا به این اندازه نبوده است. از اعترافات سران اصلاحات گرفته تا شایعاتی که درباره اتفاقاتی که در زندانها افتاده است و همراهی عجیب و بدون وقفه صدا و سیما از این ماجراها، همه از وجود انگیزه قوی برای کسب صندلی قدرت به هر قیمت حکایت داشته است.

·          هیچگاه تا به این اندازه شاهد شفافیت مواضع گروهها و جناحها در قبال مسایل سیاسی پیش آمده نبودیم. بیانیه های سیاسی جناحهای اصلاح طلب را که ورق بزنیم همه بسیار روشن تر و صریح تر از گذشته به وضعیت موجود انتقاد کرده اند. بسیاری از مراجع تقلید ریاست جمهوری را به محمود احمدی نژاد تبریک نگفته اند. در بعضی موارد حتی کار به مجلس خبرگان رهبری و بررسی عملکرد رهبر نیز کشیده شده است.

·          هیچگاه تا به این اندازه شاهد اتحاد مخالفان نظام جمهوری اسلامی نبوده ایم. از سلطنت طلبها تا مجاهدین خلق رانده شده از عراق، ملی گراها، نمایندگان تبعید شده مجلس ششم، دانشجویان خارج از کشور و... همه دست در دست هم در تظاهرات و اعتراضاتی هماهنگ شرکت می کنند تا بگویند دولت محمود احمدی نژاد نامشروع است.

اینها که من گفتم واگویه ای بیش نیست و خود حتما می توانید موارد دیگری به آن اضافه کنید. اما چیزی هست که از همه موارد بالا جدی تر است اینکه آنها که دیروز منتظر امام زمان بودند تا اصلاح امور کند امروز منتظرش نیستند خود دست به اقدام زده اند.

 

 

 

پ.ن: هیچگاه برای من لفظ شیخ با آخوند مساوی نبوده است. شیخ در نظر من جایگاه والایی دارد که شاید به خاطر احترامی بوده که برای گذشتگانمان قایل بوده ام مثل شیخ الرئیس بوعلی سینا، شیخ اجل سعدی، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شیخ حسن جوری و ... این روزها شیخ مهدی کروبی نیز از این احترام بی بهره نیست.

جای خالی را با کلمات مناسب پر کنید

 

  • میزان ... ملت است. امام خمینی  
  • میزان رای ... است. امام خمینی  
  • میزان رای ملت ... . امام خمینی