خدا داد؟

چندی پیش خداداد عزیزی حرکتی غیر اخلاقی نمود که شایسته برخورد بود و هست. به حواشی مطلب منتشر شده و شخصیت او هم کاری ندارم. ورزشکاران در همه کشورها دارای حاشیه اند ولی نکته ای که در لابلای این داستان گم شده است؛ نوع برخورد او با این قضیه و نوع دفاعیاتش اوست. به این جملات توجه کنید:  

·          در هر صورت عزت و ذلت دست خداست که آن را به هر کسی نمی‌دهد

·          من تنها 45 بازی ملی انجام دادم اما محبوب مردم هستم ولی برخی بازیکنان هستند که 150 بازی ملی داشته و دو هزار تا گل زده‌اند اما محبوب مردم نیستند و علت آن نیز این است که خدا نمی‌خواهد

·          من به پدرم گفتم این اسرائیل است که باید از صحنه روزگار محو شود نه من 

·          جمله ای در نهج البلاغه هست که بارها و بارها به آن فکر کرده ام و به گوینده آن رحمت فراوان فرستاده ام. علی(ع) می فرمایند: مردم به والیان خود بیشتر شبیهند تا به پدران خود. به نظر شما گفتمان این روزها که هاله نوری بر سر قدیسین سیاست می نشیند و امام زمان حکم نمایندگی امضا می کنند و خدا از کسانی که در کار دولت کارشکنی می کند نمی گذرد و ... چقدر در پدید آمدن رفتارهای اینچنینی موثر است؟ وقتی از وزیر به دلیل دروغگویی  توضیح می خواهند  و در نماز جمعه اش استیضاح کنندگان را از عذاب جهنم و دوزخ می ترسانند چه انتظار داریم از فوتبالیست که برای توجیه اشتباهش از خدا و سیاست حرف بزند.

آدم منفی بافی نیستم اما مطمئنم زیانی که از دروغهای دولت کریمه می بریم. بسی بیش از پایین آمدن قیمت نفت و خالی شدن صندوق ذخیره ارزی و ... است. دروغگو بودن مردم را هم دروغگو بار می آورد. مردم برای هر گار خطایی که انجام می دهند پای خدا و مقدسات را به میان می کشند تا بار خطاهای خود را گردن آنها بیندازند.

لازم است سیاستمداری بر اریکه قدرت تکیه کند که راستگو اگر نبود لااقل دروغگو نباشد.

پ.ن: ابراهیم نبوی مطالب خوبی برای انتخابات آینده نوشته است. تا آنجا که دست می رسد برای این انتخابات باید زحمت کشید.

داستان تازه ای نیست

چندی است که غوغایی به پا شده و درباره مدرک آقای کردان گفت و گوهایی میان حامیان و مخالفان رد و بدل می شود. دانشجویان و دانشگاهیان خواستار استعفا و عزل هستند ولی دولتیان ابقا را می خواهند.

برای من اما داستان چیز تازه ای نیست. بسیاری از مدیران جمهوری اسلامی را که از نزدیک می شناسم فاقد مدرک آکادمیک دانشگاهی اند. بگذارید کمی تاریخ جمهوری اسلامی را ورق بزنیم. شور جوانان انقلابی بالاخره به ثمر نشست، شعارها و مجاهداتشان رنگ واقعیت پبدا کرد و وارث حکومتی شدند که جمهوری اسلامی نام گرفت. خب ، بسیاری از مدیران رژیم گذشته طاغوتی(!) بودند و باید اعدام می شدند ثروتمندان نماینده امپریالیسم هستند اموالشان مصادره می شوند و خودشان تحت تعقیب. دولت مهندس بازرگان هم بوی ملی گرایی می دهد گرایش به غرب دارد آنها نیز باید حذف شوند. جنگ آغاز می شود و بحرانها شدت می گیرد. نظام نوپا تهدیدات فراوان دارد برای حفظ آن باید کوشید و وفاداران حقیقی را باید گزینش کرد و مسولیت را به آنها سپرد. کار بدانجا می رسد که نخست وزیر کشور جوانی است 28 ساله. این موضوع به بدنه تمام دستگاههای اداری دولتی سرایت می کند و تقریبا تمامی ادارات پر می شوند از کسانی که کفه تعهدشان به نظام بر تخصصشان می چربد- بالاخص بدنه نهادهای انقلابی مثل جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی و ...-  کافی است سری به ادارات دولتی زده و از آنان که استخدام رسمی سالهای اولیه انقلاب هستند مدرک تحصیلیشان را جویا شوید.

البته بسیاری از آن جوانان انقلابی و پرشور در طی سالهای سازندگی سعی کردند تا آنجا که مقدروشان است کاستیهای علمی خود را برطرف کنند ولی خب بسیاریها سنگینی مسولیتها مانع از آن شد که فرصت و فراغتی داشته باشند تا آن خلاها را پر کنند.

...

حال مصطفی تاج زاده بر آمده است که مدرک آقای جهرمی وزیر کار نیز مورد تردید و سوال است و همچنین اقوالی به میان آمده است مبنی بر صحت مدرک محمود احمدی نژاد . علی لاریجانی هم در شیراز گفته از این مدارک قلابی در کشور کم نداریم.

ولی نکته ای که برای من سوال باقی می ماند سکوت مقام رهبری است؛ مطمئنم اگر کوچکترین انحرافی در دولت گذشته می دیدند تذکرشان را اعلام می کردند و اصرار محمود احمدی نژاد بر ابقای علی کردان. این دهن کجی به ملت نیست؟

گر حکم شود که مست گیرند

در شهر هر آن که هست گیرند.

پ.ن1: حسین جان حق با شماست. این روزها این حرفها خریداری ندارد ولی اگر به مین صورت پیش برود؛ دودش فردا به چشم همه مان خواهد رفت.

پ.ن2: از برای اینکه بازار سیاست زیاد هم خشک نباشد این را هم بخوانید:

علی لاریجانی: با نشان دادن لولوی  شورای امنیت مردم ایران رو به قبله نمی شوند.

ترجمه نیوزویک : علی لاریجانی گفته است که اگر شورای امنیت مثل موجوداتی که بچه ها را می ترساند ظاهر شود، مردم ایران رو به قبله نمی شوند

ترجمه نشریه اسپانیایی ال پائیس: علی لاریجانی گفت که اگر شواری امنیت چیز ترسناکی را هم به ایرانیان نشان دهد باز هم مردم ایران به سوی عربستان سعودی نمی خوابند.

ترچمه نشریه فرانسوی اومانیته: علی لاریجانی گفت که دراز کشیدن ایرانیان به سوی مرکز اعتقادات مسلمانان بستگی به این دارد که آنها از موجودات افسانه ای بترسند، این یک داستان ایرانی است.  

منبع: خیام نامه نشریه محلی نیشابور

انتخابات ریاست جمهوری ۱

چندی پیش مرتضی الویری طرحی را پیش نهاد که در آن از معایب و محاسن جناحها و احزاب و همینطور فرصتها و تهدیدهای سیاستهای داخلی و خارجی گفته بود و در آن راهکاری ارائه کرده بود که به تایید همه گروهها نرسیده بود و در نهایت او طرحش را برای سران احزاب پست کرد تا مطالعه اش کنند و در آینده به کار بندند.

پیشنهاد خوبی بود و اما بر روی جزئیاتش باید بیشتر بحث کرد و موانع عملی اش را سنجید به همین دلیل به زمان بیشتری نیاز داشت تا پیچ و خمهای طرح به طور کامل روشن شود و باز هم به همین دلیل انتخاباتی – عملیاتی نبود و برای سال آینده باید پای گزینه ای شناخته شده مثل خاتمی در میان باشد.

ولی از همه اینها گذشته باید دید که مردم ساز و کار انتخابات را موثر می دانند و یا به اصطلاح به صندوقهای رای اعتماد پیدا خواهند کرد و از قهر در خواهند آمد یا خیر. این مهمترین چالش جدی فراروی اصلاح طلبان است و گرنه حتی در صورتی که بهترین گزینه قدم به میدان بگذارد و شورای نگهبان هم تور استصوابش را بردارد و یا حکمی حکومتی تاییدش کند و باز هم نمی توان کاری از پیش برد.

اصلا مساله فراتر از اینهاست. مساله فرآیند دموکراسی پذیری مردم است که متاسفانه طی این 11 سال چندان توفیقی نداشته است. به این معنا که مردم واقعا درک کنند که با دموکراسی بهتر می توان زندگی کرد و این باور را در تار و پود زندگی خصوصی و شخصی شان به کار ببرند. بفهمند که با دموکراسی و البته نه وادادگی می توان خانواده و حتی مسائل روزانه زندگی را بهتر می توان اداره کرد و تا زمانی که چنین نشود به همین درمانهای مقطعی – که بسیار هم مهم هستند- باید تن داد.

پ.ن: اصلا همین مرام محمود احمدی نژاد است که او را محبوب دلها کرده است حتی اگر بداند رهبر انقلاب فردا در خطبه های نماز جمعه به کسی که گفته است موضع مشایی موضع دولت است تودهنی محکمی بزند که دوستی با مردم اسرائیل حرف غلطی است و این حرف غلط تمام شده است؛ باز هم در طرفداری از دوستان و اقوام و خویشان کم نمی گذارد. خدا برساند از این رفقا.